-
sex and the city
پنجشنبه 11 اسفندماه سال 1384 19:58
سلام اینجا یه سریال هست که خیلی هم پر بیننده و پر طرفداره بنام sex and the city. جریان سریال زندگی ۴ زن مجرد در نیویورک رو نشون میده. نشون میده که چقدر به مسئله اینکه با یکی باشن سطحی نگاه میکنن. نشون میده که برای انتخاب لباس و کفششون خیلی بیشتر اهمیت قائلن تا برای ببینن با کی دارن ... . این سریال بنظر من فقط از یک...
-
به به چه اینترنتی
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1384 22:11
سلام خدا اینترنت کابل کواکسیال نصیب یک یک شما بکنه. ۴ مگا بیت در ثانیه، یه روتر وایرلس ۸۰۲.۱۱ جی هم گذاشتم روش و همه جای خونه و تا وسطای کوچه رو هم پوشش میده. اما نکته شیرین جریان مونده. برای گرفتن اینترنت رفتم آنلاین نگاه کردم، بهترین چیزی که پیدا کردم ۳۵ دلار در ماه بود که تازه اونم فقط برای ۳ ماه و بعدش ۵۵ دلار در...
-
خون
شنبه 6 اسفندماه سال 1384 10:34
سلام بالاخره وقت شد که چند خطی توی این وبلاگ بنویسم. خدا رو شکر همه چی امن و امانه. خونه جدید هم خیلی خوبه. همه وسایل نو هستند و کف خونه هم چوبه. یه چیزی مثل پارکت ولی در اندازه بزرگتر. نرگس هم که سخت مشغول درس خوندنه. گاهی وقتها باید بشینم باهاش درس بخونم. همینمون مونده، کلی سال درس مهندسی خوندیم، حالا باید بشینیم...
-
اینترنت
جمعه 21 بهمنماه سال 1384 08:55
سلام به دوستهای عزیز بالاخره نرگس و من به آپارتمان جدیدمون نقل مکان کردیم. اینترنت هم قراره امروز بیان برامون وصل کنن. ۴ مگا بیت در ثانیه . ممنون که تو این مدت به ما دائم سر زدین و فراموشمون نکردین موفق باشید -امیر کاشانی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 دیماه سال 1384 13:20
دوستان عزیزم سلام ببخشید از اینکه اینقدر دیر آپدیت کردم. بارها تعدادی از شما از من و امیر پرسیدین که ما با هم هیچ وقت دعوا کردیم یا نه. در پست چند ماه پیش اشاره کوتاهی به چند نمونه از اختلاف نظرهایی که بین من و امیر وجود داره کردیم. در اینجا میخوام توضیح بیشتری در مورد این موضوع بدم. همونطور که همه میدونیم هیچ کس در...
-
عذر خواهی
یکشنبه 25 دیماه سال 1384 20:29
دوستان خوبم و امیر عزیزم سلام من از همه شما عذر میخوام که تا حالا تنبلی کردم و ننوشتم. امروز وقتی پست امیر رو دیدم (منظورم خط آخره) عرق شرم به صورتم نشست. حتما تا پس فردا براتون حتی شده یک مطلب کوتاه خواهم نوشت. باور کنید من همه شما رو دوست دارم فقط خیلی گرفتار کار و درسم هستم. اما فردا تعطیلم و حتما یه پست میگذارم...
-
اعتصاب
جمعه 23 دیماه سال 1384 22:05
احتراما به استحضار کلیه خوانندگان این وبلاگ میرساند که این وبلاگ تا وقتی که نرگس پست جدید نذاشته در حالت اعتصاب خواهد بود و مطلبی نوشته نخواهد شد. توضیح: این نرگس خانم ما هی میگه مینویسم و بعد میزنه زیرش. مثلا میگه ظرفها مونده میگم ظرفها رو من میشورم تو وبلاگو بنویس، این فقط یک مثال بود از کوششهای شبانه روزی من. دیگه...
-
چند کلمه ای با خوانندگان وبلاگ عاشقانه های نرگس
جمعه 9 دیماه سال 1384 17:03
سلام به همه دوستان عزیز و خوانندگان وبلاگ عاشقانه های نرگس دو ماهی که گذشت پر مشغله ترین دوران زندگی من بود. جریان از اینجا شروع شد که دو ماه و اندی پیش داشتم زندگی خودمو میکردم. وقتم صرف کارهای دانشگاه، تدریس و راهنمایی دانشجوها برای انجام پروژه هاشون بود. علاوه بر همه اینها چون دلم برای سر کلاس رفتن تنگ شده بود یه...
-
لاس وگاس
چهارشنبه 7 دیماه سال 1384 18:36
سلام جاتون خالی با نرگس از جمعه تا دوشنبه لاس وگاس بودیم. خیلی تعریف از لاس وگاس شنیده بودم و خیلی دوست داشتم شهری که شهر گناه لقب گرفته رو ببینم. اولین نکته جالب برام این بود که این شهر وسط صحرا ساخته شده و دور و اطرافش همش بیابونه. علتشو نمیدونم. یکی بود که میگفت به این دلیل این شهر رو وسط صحرا ساخته اند که که...
-
لاس وگاس
پنجشنبه 1 دیماه سال 1384 10:21
سلام به همه شرمنده که مدتی نبودیم، خدا بخواد از سه شنبه هفته آینده وبلاگ نویسی دوباره شروع میشه. قراره فردا (جمعه) با نرگس و چند تا از دوستان بریم لاس وگاس و دوشنبه برمیگردیم و بعد از اون خدا بخواد و عمری باقی باشه کار وبلاگ نویسی رو ادامه میدیم. موفق باشید -امیر کاشانی
-
اتفاقات پراکنده
یکشنبه 6 آذرماه سال 1384 14:08
سلام به همه دوستهای خوب خیلی وقته که اینجا ننوشتم. الان مدتیه که سر نرگس و من بشدت شلوغ شده و حتی همدیگرو خیلی فرصت نمیکنیم ببینیم. الان هم که میبینین دستی به سر و روی وبلاگ کشیدم و دارم مینویسم یکی از دانشجوها که قرار بود بیاد برای پروژش راهنمایی بگیره نیومده. البته همین الان پیداش شد (چه حلال زاده) من برم. شرمنده...
-
لاکراس
یکشنبه 8 آبانماه سال 1384 21:26
سلام خیلی دلم میخواست که بیشتر وقت داشتم و بیشتر مینوشتم. به هر حال بحث امروز به بازی لاکراس تعلق داره. حتما میپرسین لاکراس دیگه چیه؟ لاکراس همونطور که در عکس میبینید یه بازیه گروهیه مثل فوتبال. توپ بازی اندازه توپ تنیسه و هر بازیکن یه سبد کوچیک داره و با کمک اون میتونه توپ رو به همگروهیهاش بندازه تا توپ رو دریافت...
-
ادامه بحث
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1384 04:25
سلام به همه ممنون از نظراتی که در قسمت پیامها گذاشتین. با اجازتون بحث رو ادامه میدم. اول از همه، تا جاییکه من میدونم بحث بر محور اختلاف نظر دور میزنه و این اختلاف نظر برای من مشخص نیست چیه؟ همه ما قبول داریم که شرایطی که یک فرد در اون زندگی میکنه میتونه تاثیرات جبران ناپذیری در سرنوشتش داشته باشه. خیلی از افراد هستند...
-
یعنی من اینقدر منظورمو بد بیان میکنم؟
سهشنبه 26 مهرماه سال 1384 03:17
سلام دیگه کم کم داره باورم که قدرت بیانم نزدیک صفره. همه یه جوری ایمیل میزنن و پیام میزارن انگار که من گفتم فقط خود اشخاص مهم هستند و شرایط مالی خوب و پدر و مادر خوب هیچ نقشی در قضیه ندارن. انگار که من کلی پز دادم که من فلان کردم و بهمان کردم. اینکه من الان در این موقعیت هستم رو مدیون خیلی از چیزها هستم. امیر خان...
-
عشق فقط برای پولدارها و سختی نکشیده ها
یکشنبه 24 مهرماه سال 1384 20:50
سلام از نظر شما داشتن وضع مالی خوب و داشتن پدر و مادر خوب چقدر به افراد در پایدار نگهداشتن عشقشون کمک میکنه؟ مسلما داشتن وضع مالی خوب و از اون مهمتر داشتن پدر و مادر خوب کمکهای بزرگی هستند و من به هیچ وجه نقش اونها رو منکر نمیشم. اما من میگم اون چیزی که حرف اول رو میزنه خود افراد هستند. مثل درس خوندن و دانشگاه رفتن در...
-
خونه جدید
شنبه 23 مهرماه سال 1384 19:05
سلام بدلایلی مجبور شدیم از پرشین بلاگ به اینجا کوچ کنیم. موفق باشید -امیر کاشانی
-
آیا منو دوست داره؟
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1383 22:55
نوشته شده توسط امیر (تحت نظر نرگس ): اول اینکه یه وبلاگ هست بنام سرزمین رویایی که متاسفانه الان مدتیه که اصلا بکلی قاطی کرده و فقط یه صفحه سفید نشون میده. این وبلاگ دارای مقالاتی فوق العاده است که خوندنشو به همه توصیه میکنم. من خودم تمام مقالاتشو خوندم و حتی اونقدر مجذوب شدم که همه اون مقالات رو (البته پس از هماهنگی...
-
پرشین بلاگ
دوشنبه 13 بهمنماه سال 1382 19:00
سلام به همه دوستان عزیز من به پرشین بلاگ نقل مکان کرده ام. http://nargeslove.persianblog.com بامید دیدار شما در پرشین بلاگ
-
آغاز دوستی
یکشنبه 7 دیماه سال 1382 06:12
سلام مجدد خدمت همه عزیزان * تحریم اقتصادی آقای امیر تموم ، چند روز پیش پسورد رو بهش دادم . کاریش نمیشد کرد. گفته بودم دلم نمیاد اذیتش کنم. * ببخشید اگه دیر به دیر آپدیت میکنیم. سر جفتمون برای یه سری مسائلی خیلی شلوغه. خودمم لوس میکنم و نمیگم برای چی. بهرحال بریم سراغ ادامه ماجرای من و امیر امیر: الو ، بفرمایید نرگس با...
-
لوگوی فارسی و ادامه داستان
یکشنبه 30 آذرماه سال 1382 22:39
سلام عزیزان میتونم ازتون خواهش کنم هر کسی میتونه یه کلمه نرگس بزبان فارسی برای وبسایت ما بنویسه. راستی به خانومهای عزیز یه خبر خوب بدم که امیر تا اطلاع ثانوی بعلت اینکه پسر بدی بوده و منو اذیت کرده از ورود به این سایت محروم شده (آخه من پسورد رو عوض کردم ) البته من که دلم نمیاد زیاد اذیتش کنم حالا باید دید که کی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 آذرماه سال 1382 22:19
بعد از آن اتفاق جالب و باور نکردنی تصمیم گرفتم به امیر زنگ بزنم و ته و توی قضیه رو در بیارم. به امیر زنگ زدم و امیر کل ماجرا رو برام توضیح داد. نشسته بود کلی حساب کرده بود که احتمال یه همچین چیزی چقدره. بحث در مورد احتمالات که شد از من درباره درسهام و کنکور و اینجور چیزها پرسید و شروع کرد از من سئوال کردن، سئوالهای...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 آذرماه سال 1382 05:36
یکی از دوستان درخواست کرده بود که تمپلیت این وبلاگ رو براش بفرستم. تمپلیت رو میتونید از آدرس زیر بردارید: http://s89281329.onlinehome.us/template.htm زمینه پشت صفحه یه فایله که میتونید از آدرس زیر برش دارید: http://s89281329.onlinehome.us/Narges/images/spiral3.jpg هر جاخواستید از این تمپلیت استفاده کنید. خوشحالم که از...
-
قسمت جدید و تغییرات در وبلاگ
یکشنبه 23 آذرماه سال 1382 05:30
نرگس و من این وبلاگ رو راه انداختیم تا تجربه هامون رو در اختیار دیگران قرار بدیم. تجربه هایی که برای ما تا اینجا ( که نمیگم کجاست تا هیجان داشته باشه ) پر از درس زندگی بوده . خواهش ما از شما اینه که با ارایه نظراتتون و با معرفی این وبلاگ به دیگران (برای اینکار میتونید از لینک موجود در ستون سمت راست صفحه استفاده کنید)...
-
ببخشید
جمعه 21 آذرماه سال 1382 06:55
از زبان امیر: الان نزدیکه که موشواره رو خورد کنم. این از بلاگ اسکای انتظار نداشتم. یه چیزی حدود دو ساعت با نرگس نشستیم و چند صفحه ای نوشتیم و تا کلید پابلیش رو زدیم گفت : Your login has been expired منم کلیک بک رو زدم که یه جایی سیوش کنم و دوباره بیارمش دیگه متنمو نیاورد که نیاورد. سعی میکنم توی امروز فردا دویاره...
-
دیدار اول
سهشنبه 18 آذرماه سال 1382 03:07
برای دیدن یکی از دوستام که دانشجوی دانشگاه شریف بود رفته بودم دانشگاه شریف. داشتم دنبال ساختمان دانشکده شیمی میگشتم . از یکی دو نفر پرسیدم ولی خوب متوجه نشدم که کجا باید برم . در همین حین امیر که متوجه شده بود من دنبال دانشکده شیمی میگردم از موقعیت استفاده کرد و بطرفم اومد و گفت من دارم سمت دانشکده شیمی و اگه بخواین...
-
سلام
دوشنبه 17 آذرماه سال 1382 05:29
سلام به همه من (نرگس) و امیر تصمیم گرفتیم تا اتفاقاتی رو که از روز اول آشناییمون تا حالا برامون اتفاق افتاده رو اینجا بنویسیم. ما که از این اتفاقات تلخ و شیرین کلی چیز یاد گرفتیم و بقول معروف بزرگ شدیم. بعضی از این اتفاقات رو از زبون من خواهید شنید و بعضیهاشو از زبون امیر. امیدوارم برای شما حداقل ارزش خوندن رو داشته...