سلام،
خیلی وقته ننوشتم، اتفاق خاصی هم نیفتاده. مدتی پیش تو شرکت داشتم غر میزدم که کاش مرخصی بیشتر داشتم و میتونستم دوباره برم پدر و مادرمو ببینم. یکی از همکارام گفت که درخواست بده، شاید موافقت کردن که از دور کار کنی، چیزی که تو شرکت ما اگر بیسابقه نباشه، خیلی کم سابقه است. منم درخواست دادم و با درخواستم موافقت شد!
پرواز رفت 3 قسمته بود، از شهرمون به فرانکفورت، از اونجا به وین، و از اونجا به تهران. رفتم فرودگاه و گفتن نمیتونم سوار هواپیما بشم چون ویزای ترانزیت ندارم، منم گفتم که کارت سبز دارم و ویزای ترانزیت لازم نیست، ولی این قانون وقتی از یه کشور اروپایی به یه کشور اروپایی دیگه میری اعتبار نداره، خلاصه خانمی که مسئول بود گفت باید پروازتو عوض کنیم تا مستقیم از فرانکفورت بری تهران ولی 250 دلار باید جریمه بدی، گفتم ببین خانم، من مشتری خیلی خوب لوفت هانزا هستم، همیشه با لوفت هانزا پرواز میکنم و آلمانیها رو هم خیلی دوست دارم، منو جریمه نکنید. لبخندی زد و گفت نمیشه، منم از رو نرفتم، گفتم ببین من ماشینم آلمانیه، تیم فوتبال محبوبم هم آلمانه، اصلا آلمان باید همیشه تو جام جهانی قهرمان بشه، بلیط رو داد دستم، کردیت کارت رو هم بهم پس داد و گفت: جریمت نکردم.
دو هفته ایران بودم و تازه برگشتم، خیلی از دوستهای قبلی رو دیدم و همچنین چندتایی دوستای جدید، و یکی دو تایی هم دوستهای وبلاگی. چون من تو خونه نمیتونم کار کنم، تو شرکتی که طبقه بالای خونمونه یه اطاق گرفتم و اونجا کار میکردم. صبحها پا میشدم و صبحانه ای رو که مادرم از قبل آماده کرده بود با هم میخوردیم، برای ناهار هم همینطور، بعد از ساعت کاری هم بقول بچه ها میترکوندیم. بطور متوسط شبها ساعت 1 برمیگشتم خونه. خیلی خیلی خوش گذشت. یه روز هم بعنوان تشکر بچه های شرکت رو کباب مهمون کردم.
چیزی که نظرمو این دفعه خیلی جلب کرد این بود که رستورانهای شیک و با کلاس تعدادشون خیلی زیاد شده، و البته لازم به ذکر نیست که جوونها، مخصوصا بانوان، بسیار خوشتیپ تر از سابق شدن، یعنی با دوستام که میرفتم بیرون، فکر کنم داد میزد که من از خارج اومدم چون از همه دهاتی تر بودم. دو تا اصلاح جدید هم یاد گرفتم، یکی "پیچوندن" بود و یکی "پلنگ". هر کدومشون بجای خودشون خیلی کاربرد دارن.
یه بار هم توی کوچمون ترافیک بود و من داشتم از بقل یه ماشینی رد میشدم، طرف لیوانشو که توش قهوه یا نوشابه بود از پنچره انداخت بیرون طوری که نزدیک بود بخوره به من، منم رفتم جلو و بر و بر شاگرد راننده رو نگاه کردم، اونم تو چشام نگاه کرد و به من گفت: "گوساله". منم که دیگه نمیدونستم چی باید بگم رامو گرفتم و رفتم. نکته جالب دیگه اینکه تا دلتون بخواد پلی استیشن بازی کردم. اونم بازی ماشین سواریشو، البته پشت کامپیوتر که نه، تو خیابون.
یه کفش مجلسی خریده بودم که بابام دودر کرد، یه کفش ورزشی هم خریده بودم که یکی از بچه های شرکت خوشش اومد و گفت که میخواد از من بخره که من کفشو همینجوری بهش دادم، دوستهایی که منو ایران دیدن میدونن کدوم کفشو میگم، خلاصه کم مونده بود با دمپایی و زیرپوش برگردم.روز آخر هم دقیقا احساس عصر سیزده بدر رو داشتم.
شاد و سربلند باشید
از خرابی می گذشتم خانه ام آمد به یاد
دست و پا گم کرده ای دیدم دلم آمد به یاد
سر به هم آورده دیدم برگهای غنچه را
اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد
همیشه به شادی! بابا ژیش خودتون نمیگین که این خواننده ها منتظرن؟ :-)
سلام
خوشحالم که می نویسید و ....
شاد باشید
سلام.
از آشناییتون خوشحالم .
اگه میشه به من سر بزنید . نظرتتون رو بگید
پاینده باشید
امیر خان من همچنان نا باور و متاثر گاهی که دلم می گیره سری به وبلاگتون می زنم و گریه می کنم.
هر چند که ظاهرا همه چی آرومه
خیلی عالیه... خوشحالم که تونستید بیاید ایران
ظاهراْ هم خیلی خوش گذشته...
به نکات دقیق و درستی برخورد کردید.. ظاهر تقریباْ خوبه؛ مونده باطن...
وقتی نوشته هات را میخونم پیش خودم فکر میکنم یعنی دوست پسر من هم وقتی همسر سابقش که عاشقش بوده ترکش کرده همین احساس را داشته؟
دلم میخواست میگفتی الان به نرگس جه احساسی داری؟ فکر میکنی وقتی کس دیگه ای بیاد تو زندگیت جای خودش را خواهد داشت یا فقط میشه جانشینه نرگس؟
بعضی وقتها فکر میکنم شاید عاشقی مال بعد از 30 سال و آدمهایی تجربه بدی ازش دارن نیست
همه چی یه طرف برخورد اون شاگردراننده منو کشته!!!
سلام
پلنگ یعنی چی؟
امیر می گم بوی پشیمونی میاد تو حسش نمی کنی
...بوشششششششششششش داره میاد
؟؟؟
چقدر دلتنگ میشم واسه نوشته هاتون وقتی نمی نویسید ... و چقدر خوشحااااال وقتی که خبرنامه پست جدیدتونو تو ایمیلم میبینم... بیشتر مارو خوشحال کنید آقا امیر ...
با سپاس از نوشته هاتون
به به آقا امیر گل بالاخره پست جدید گذاشتین خیلی خوشحالم که بهتون خوش گذشته .این حالتهایی که میگین برای من هم تو ایران پیش اومد با این تفاوت که راننده ماشین که تخلف کرده بود به جای عذرخواهی با قفل فرمون اومد که شیشه ماشین منو داغون کنه.
چند روز اول هم اگر تو خیابون منو میدیدن حتما میشناختین چون از همه دهاتی تر بودم و مثل دهاتی که به شهر اومده محو تماشای مردم میشدم.ولی دلم برای ایران تنگ شده وقتی برگشتم اینجا تا یک هفته دلم نمیخواست با هیچ کس صحبت کنم .منتظر پستهای بعدیتون هستیم
جالبناک بود
سلام . من بعضی وقتها به وبلاگتون سری میزنم . خیلی خوشحالم که بهتون خوش گذشت .
ببین این اصطلاح پلنگ من هم معنی شو نمیدونم میشه بنویسی ؟
من یک موقع هایی میگم الان شکوفه بسان پلنگی پا میشه و کارهاشو میکنه میخوام ببینم پلنگ شما با پلنگ من چقدر تفاوت داره .
با سلام
بهه که بالاخره تا 20 ، 30 کیلو متری ما (کرج - ایران ) بدون پرداخت جریمه هم رسیدی !
چقدر حوشحال می شدم جریمه بی ادبی آقای کوچه تان را با کمال میل می پرداختم تا با خاطره خوش تر ،این پست خود را به پایان می رساندی .
برام باورکردنی نیست. وبلاگی رو که سالها پیش جز معدود وبلاگهای مورد علاقه م بود اینجوری پیدا کردم ! سال ۸۲ بود ... کشته مرده عاشقانه های شما دوتا شدم . نمیدونم همیشه خواننده خاموش بودم یا نه یادم نیس اما یادمه فاوریتم سیو بودین .. تا اینکه با تغییر سیستمم گمتون کردم. پارسال یه بار لینکتون رو دیدم و باکلی ذوق اومدم اینجا اما موندنی نبودم
تا اینکه امسال که وبنویسی رو دوباره شروع کردم لینکتون رو یه جا دیدم چند پست رو که خوندم یه جورایی بوی خاص میداد ! امروزاومدم و سر فرصت نشستم به خوندن .. هی عقب و عقب تر رفتم تا باورم شد اون چیزی رو که حدس میزدم !!!!
وای باورم نمیشد .باورم نمیشه گرچه کم نبودن دوستانی که تو این مدت طلاقشون رو دیدم ...
بین خودمون باشه خودم هم زیاد پرت نبودم از این بلایا ! کسی نمیدونه اما اتفاقات اخیر که باعث سکون وبلاگم شد ....
خیلی پرحرفی کردم نه ؟ اما هنوز باورم نمیشه سر عاشقانه های نرگس همچین بلایی اومده باشه
بازم میام .. حرف زیاده ! هم برای خوندن هم گفتن
سلام امیر جان. ان شاءاله همیشه شاد باشی. این اولین باره که برات کامنت می ذارم. ولی چند ساله که خواننده بلاگت هستم. چقدر شوک زده شدم وقتی یکی از دوستام خبر جدایی تو و نرگس رو بهم داد. و چقدر الان خوشحالم که تورو سالم میبینم (می بینم که نه، می خونم!!) من قطعا برخوردم با موضوع مشابه مثل تو نیست. بنابراین تحسینت می کنم.
همیشه شاد و سالم و موفق باشی
اگر فرصت داشتید پیشنهاد می کنم فیلم EAT PRAY LOVE را ببینید من را به یاد نرگس جون انداخت. موفق و شاد باشید.
سلام،
اتفاقا یکی دو نفر دیگه هم این پیشنهاد رو کردن، لازم شد حتما این فیلم رو ببینم.
ممنون
سلام دکتر امیر. بازم که اومدیدو خبر ندادید برسیم خدمتتون. ایشالا خوش گذشته باشه. ولی یکم بیشتر بنویسیدو از خودتون از حالتون..
ایشالا همیشه شاد و موفق باشید.
سلام
ممنون که نوشتید دوباره!میدونید وقتی کامنت هارو می خوندم رسیدم به کامنت.....(موهای...)!!
باباه ۱ کی از دوستای من بعد ۱۸ سال از آلمان اومده ایران!دیوانه شده میگه این ماشینها اینجا کلا ترمز نداره!!!!!!!!!!!چشماش شده ۸ تا..واقعا به این میگن پلی استیشن آنلاین واقعی!!!!!!من هنوزم نتونستم پشت رول بشینم!ترسناکه!!!
سلام باز که کم پیدا شدین؟!
نکنه باز تهرانین؟ :-)
سلام امیر جان من از خواننده های خیلی خیلی قدیمیه وبلاگتونم از همون اول تا حالا اما کم نظر میدم عزیزم میخواستم اگه بتونی کمکم کنی خیلی خوب میشه عزیزم یک نظر میخواستم ازتون زندگی در اونجا بهتره یا ایران البته من یک شرایط خاص دارم کوتاهی قد یعنی ۱۲۰هست میخواستم ببینم اونجا شرایط ایده آل داره یا نه؟؟؟؟؟؟؟ من منتظرتم تا جوابمو بدی
ممنون میشم اگه جوابمو بدی
سلام
اوووووووووووووووووووووووووووو چه عجب استادامیر
اومدی انجا یه چی بالاخره نوشتی
سلام
امیدوارم همیشه خوش باشید
من بعداز3سال وارد این وبلاگ شدم
مطالب روکه خوندم انگاری بم شوک وارد شد
واقعاحالموبدکرد
راستش منوامیرنیمه شعبان امسال توی حرم امام رضاعقدمیکنیم
نمدونم بایدچی بگم
سلام خوبین؟ دیگه مث قبل به خواننده هاتون بها نمی دیدین! شایدم باز ایرانین :-)
سلام!
من الان کمی گیجم...
این نرگس سامانی و امیر؟منظور کیا هستند؟یکی به من توضیح بدهد:)
خیلی دیر به دیر به روز رسانی می کنید وب لاگتونو:(
خسته شدم از بس سر می زنمو..................
سلام.......خانوم های ایرانی خوش تیپ تر نشدن.......یه جورایی خیلی همه چیزو سخت گرفتن دیگه........اونقد تمام بیست و چهارساعت نگران حالت بینی و گوشه شلوارو خط چشم هاشون هستن که حتی فرصت نمیکنن به زیبایی های اطرافشون نگاه کنن.......زندگی زیباتر و راحت تراز اینهاست که تصورشم بشه کرد........من یه سری عکس از سفره چند روزه پیشم به شیراز توی چند پست قبل دارم اگه بازم هوای ایران کردی بهم سر بزن من از ایران عکس میزارم.......تقریبا هر جا که برم........اما بعد از یهم مدت پاکش میکنم.......
بهرحال پیروز و سربلند باشین
شبیه برگ پاییزی پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ واین یعنی در اندوه تو میمیرم
در این تنهاییه مطلق که می بندد به زنجیرم
همیشه با تو بودن های من دیری نمی پاید
و بعد از تو دگر خوبی به دیدارم نمی آید
تمام لحظه های من پر از تکراره بی رحمیست
چگونه می توان با این همه نامهربانی زیست
چگونه بگذرم از عشق، ازدلبستگی هایم
چگونه می روی با این که می دانی چه تنهاییم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف ناامیدی بر سرم یک ریز می بارد
خداحافظ تو ای همپایه شبهای غزل خوانی
خداحافظ به پایان آمده این بیداره پنهانی
ببین دلتنگ دلتنگم و از بی حاصلی لبریز
و این را خوب می دانم می پوسم در این پاییز
خوشحالم که خوش گذشته :)
سلام
خوب هستین؟
خوشحالم که روزهای خوبی رو گذرونید
آقا امیر چرا دیگه مثل قبل نیستید؟ منظورم اینه دیر به وب لاگ سر می زنید؟
من از سال ۸۵ همیشه به وب لاگتون سر زدم درسته کمتر نظر دادم ولی واقعا لذت بردم از خوندن مطالبتون
دلم برای نرگس خیلی تنگ شده
اگه ازش خبری دارین به ما هم بگید
ممنون
سلام..
پیشنهاد میکنم یه کلاس انلاین اموزش پاچه خواری بذارین همینجا!
کارت حرف نداشت امیر خان!
هم زود زود دلم برا اینجا تنگ میشه...
هم خیلی زیاد...
خوشحالم که ایران بهت خوش گذشته ....
زمان خیلی زود میگذره مگه نه؟؟