نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

عشق فقط برای پولدارها و سختی نکشیده ها

سلام

از نظر شما داشتن وضع مالی خوب و داشتن پدر و مادر خوب چقدر به افراد در پایدار نگهداشتن عشقشون کمک میکنه؟
مسلما داشتن وضع مالی خوب و از اون مهمتر داشتن پدر و مادر خوب کمکهای بزرگی هستند و من به هیچ وجه نقش اونها رو منکر نمیشم. اما من میگم اون چیزی که حرف اول رو میزنه خود افراد هستند. مثل درس خوندن و دانشگاه رفتن در ایران و در آمریکا میمونه. تو آمریکا شرایط برای درس خوندن خیلی فراهمه ولی تو اینجا هم آدمهای زیادی میبینین، شاید حتی بیشتر از ایران، که دنبال بزهکاری و کارهای دیگه میرن. از طرف دیگه، خیلی آدمهای با استعداد هم تو کشور ما هستند که بدلیل شرایط موجود موفق نمیشن برن دنبال تحصیل.

حالا یه آمریکایی که در یه دانشگاه خوب تحصیل میکنه و از نظر درسی در شرایط خوبیه رو در نظر بگیرید که داره تو وبلاگش از روشهای درس خوندن صحبت میکنه. آیا درسته که ما بگیم:
تو معنی کنکور و این چیزها نمیفهمی، تو کشور تو دانشگاه سهمیه بسیج و رزمنده نداره، و هزار تا مورد دیگه. پس هر چی در مورد روشهای درس خوندن که بگی چرته چون تو سختی نکشیدی. اگه الان پروفسور شدی اونو مدیون کشوری بدون که توش بزرگ شدی.

میخوام بگم من کلا از بحث و تبادل نظر استقبال میکنم. دوست عزیزی که میگی : خیلی حرفها است برای گفتن ولی افسوس که اینجا نمیشه،  چرا ایمیل نمیزنی؟ اون دیگه کاملا خصوصیه. من میگم اگه میخوایم تو بحث به نتیجه برسیم هم باید بگیم و هم باید بشنویم.

اینهم متن اصلی پیام:


سلام من متن عاشقانه های شما را کامل خوندم خیلی حرفها است برای گفتن ولی افسوس که اینجا نمیشه.ولی دوست عزیز شما خیلی چیزها را نادیده گرفتید در راه رسیدن به این موفقیت و آن داشتن پدر و مادر دانا وخوب ونیز داشتن وضع مادی خوب که اصلا نمی شه اهمیت آن را انکار کرد .شما به راحتی با حمایت آنها بهترین زندگی را شروع کردی شما مشکل ندیدید و فکر میکنید اینها که می گید مشکل هست .خودتان گفتید همسرتان علارغم اینکه می دونست آن دوران می گذره نتونست پیش پدر و مادرتان بماند وخیلی موارد دیگه.شما فقط از داشتن آنها سود بردید .آیا بدون حمایت آنها باز اوضاع اینطوری بود من صددرصد بعید میدونم و خیلی موارد دیگه. در مورد ناپدری همسرتان هم همینطور خوبیهای آن بنده خدا بیشتر از بدیهاش بوده و شما بعضی جاها با کم لطفی از ایشان یاد کردید.خلاصه جناب شما نه سختی دیده اید که بدونید چی است و چطور همه چیز و حتی عشق را نابود میکنه و نه پدر ومادر و پدر مادر شوهر بد ندیدید که بدونید چه بلا سر آدم میاد.و با عرض معذرت مشکل مالی هم برای شما ناشناخته است . پس خوشبختی خود را مدیون این داشته ها بدونید.اگه برید دم نانوایی و بگید من عاشق همسرم هستم به شما نان نخواهد داد. ولی با تمام اینها امیدوارم با دیدن حقایق همیشه خوشبخت باشید .قدر پدر و مادر خوب و عاقلتان را بدانید شما اگر خوب هستید این را از آنها دارید این حرف را زمانی خواهید فهمید که پدر یا مادر شوید.خیلی حرف زدم ببخشید .

نظرات 6 + ارسال نظر
مینا و حسین دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:28 ب.ظ http://minajo0o0o0o0n.blogsky.com

سلام.....خوبین...؟؟دیگه به ما سر نمیزنین؟؟
ما آپ کردیم....یه سر بزنین.....منتظریما

امیر دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 08:39 ب.ظ

با سلام خدمت امیر آقا و همسر محترم
الان فکر کنم نزدیک 1 سال است که دارم وبلاگ شما رو می خونم و اگرم تا حالا ندیدین که من نظر بدم از روی بی اعتنایی و بی توجهی نبوده بلکه صرفا به این خاطر بوده که من خودمو در اینجا (و یا هر وبلاگ دیگه) یه مهمون میدونم و یه وبلاگو جز حیطه شخصیه دارنده اون به شما میارم و بیشتر ترجیح میدم تا وبلاگ های افراد مختلف رو بخونم و با نظرات سطوح مختلف جامعه آشنا بشم . اما در این مورد خاص باید خدمت شما عرض کنم که نویسنده این کامنت تا حدی (دقت کنی تا حدی) حق دارند.فقط اینجا به یک ماجرا میخوام اشاره کنم : سعدی در یکی از سفرهاش به یزد رفته بود در اونجا طبق رسم آنزمان به دنبال ادیبان شهر می گشته تا با اونها به بحث و صحبت بپردازه پس از مدتی جستجو متوجه میشه که ظاهران ادیبی در یزد پیدا نمیشه(همون طور که میدونید مردم یزد به سخت کوشی معروفند که شاید به خاطر آب و هوای سخت این شهر باشه) خلاصه اینکه سعدی در گوشه ای ایستاده و در حال شکوه بود که چرا در این شهر هیچ ادیبی پیدا نمیشه پیرمردی در اونجا مشغول بافتن شله (؟) (یک نوع پارچه) بوده که ظاهرا سعدی رو میشناسه و این شعر رو فی البداهه میخونه : سعدیا شیراز داری شهر مفت / میتوانی شعر های ناب گفت /// گر بیایی یزد شله بافی کنی / ........(اینجاش یه کم زشته) .البته من کاملا معتقدم که شما مردی هستید که تمام تلاشتون رو میکنید که بصورتی کاملا مستقل زندگیتونو اداره کنید. و به همین دلیل هم هست که حرف این خواننده وهمچنین حرف من ممکنه تا حدودی شما رو حتی ناراحت بکنه اما میخام اینو بگم امیر خان که شما زندگیتونو از پله مثلا 30 ام نردبان شروع کردید اگر 20 پله هم بالا بروید به پله 50 ام میرسید اما کسی که از پله 10 شروه میکند اگر 30 پله هم بالا برود باز هم از شما عقب تر است .
موفق و پیروز باشید.
مشتاقانه منتظر دریافت نظرات شما هستم.
ارادتمند شما. امیر

محمد دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:01 ب.ظ http://www.mami23.persianblog.com

سلام.
خونه جدید مبارک.
خوبین؟
نمیتونم نظر خاصی بدم.
هر کی یک برداشت خاص خودش رو داره نسبت به سرگذشت شما.
من شخصا لذت بردم.
البته پدر و مادر نعمتهای بزرگی هستند که ما قدرشون رو درست نمیدونیم.
آرزوی سلامتی و موفقیت برای شما دارم.

امیر کاشانی سه‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 02:52 ق.ظ http://nargesblog.blogsky.com

سلام امیر خان و بقیه خواننده های گرامی

من با حرف شما ۱۰۰٪ موافقم، اگه دقت کنید من هم همین حرف رو زدم. حالا چون من از پله بیستم شروع کردم حق حرف زدن ندارم؟ مهم نیست آدم از پله چندم شروع میکنه، مهم اینه که چند تا پله بالا میره.

شادی چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:49 ق.ظ http://lajane-eshgh.blogfa.com/

سلام به وبلاگ من هم یه سر بزن ممنون می شم عزیزم نظر هم فراموش نشه . بازم ممنون

موچول یکشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:10 ق.ظ

هر کسی نظری داره. شما که تو آمریکا هستین معنی این آزادی و خوب می دوننی. شاید از نظر اون این جوریه....ولی بدترین لحظات زندگی ما آرزوی خیلی های دیگه هست....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد