نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

زیبایی توخالی


امروز همه چیز قانونا تمام شد و من دوباره، بعد از بیش از ۹ سال، دوباره رسما مجرد شدم.


مدرک دکترا، مقالات و کتب علمی، در یک اقتصاد نابسامان دارای دو شغل خیلی خوب، با درآمد خوب و همکاران خوب، کارت سبز سرزمین فرصتهای طلایی، دوستان خوب و اتومبیل بی-ام-دبلیو ۵۳۰ آی، و خانه ای در بهترین نقطه شهر که بزودی خواهم خرید. دوست داشتید جای من میبودید؟


اگر شب هنگام آغوشی گرم و مهربان در انتظارتان است، حاضرم جایم را با شما در چشم بر هم زدنی عوض کنم. 

هاوایی (قسمت دوم)

سلام، 

 

همونطور که در قسمت قبل گفتم، قسمت شمالی جزیره موجهای بزرگی داشت و ساحل هم سخره ای بود. همه جا هم تابلو زده بودند که جلوی صخره نرید چون ممکنه موج از صخره بالا بره و شما رو با خودش به درون دریا بکشه و زخمی بشید و بمیرید و اینجور حرفها.  

 

   

 

 

اما دوستم و من بیدی نبودیم که با این بادها بلرزیم، و احمقانه (شما بخوانید شجاعانه و مردانه) رفتیم جلو تا از نزدیک عکس و فیلم بگیریم (برای تماشای فیلم روی عکس کلیک کنید) 

 

 

 

خلاصه که ظاهرا خدا ما رو دوست داشت. 

 

شاد و سربلند باشید 

-امیر

 

 

 

هاوایی

"زندگی مثل دوچرخه سواریست، برای حفظ تعادل باید در حرکت بود" (آلبرت اینستاین)



دبیرستان که بودم یه دوست صمیمی داشتم و دوستی ما تا آخر دوره لیسانس ادامه پیدا کرد و بعدش اون رفت انگلیس و منم که رفتم آمریکا. هفته پیش بهم زنگ زد و گفت برای یه کنفرانس اومده آمریکا و میخواد برای یه سفر سه روزه میخواد بره هاوایی، منم همون روز بلیط گرفتم (یعنی سه روز قبل از سفر) و قرار شد همدیگرو اونجا ببینیم. چون خیلی ناگهانی میخواستم مرخصی بگیرم، پنجشنبه و جمعه مجبور شدم که حدود روزی 15 ساعت کار کنم، که کارهای هفته آینده زمین نمونه.




سفر بسیار خوبی بود، بیشتر مسافرهای هاوایی یا خانواده هستند یا زوجهای تازه ازدواج کرده برای ماه عسل. محیط خیلی زیبا و آرومه. همه جا پر از گله، مردم بیشتر پیراهنهای رنگ و وارنگ و گل و بلبل میپوشند. خیلیها هم حلقه های گل گردنشون میندازند و خانومها معمولا سنجاقهای سر که یه گل بهش وصله به موهاشون میزنند. مردم بسیار دوستانه و مهربون هستند. هاوایی کلی هم توریست ژاپنی داره، خیلی جاها وقتی یه چیزی نوشته، ترجمه ژاپنیش هم زیرش هست.



تو هاوایی هوا گرمای مطلوبی داره و دریا هم عالیه. آب دریا همیشه گرم و تمیزه. از وقتی آفتاب در میاد، تا وقتی که غروب میکنه دریا شلوغه، تا دلتون بخواد هم ساحل داره، یه جزیره کوچک وسط اقیانوس پهناور آرام. یه ورزشی که تو هاوایی خیلی طرفدار داره موج سواریه، آدم وقتی حرفه ایها رو نگاه میکنه و میبینه چقدر راحت روی موج اینور و اونور میرند، بنظرش کار خیلی راحتی میاد، اما در واقع سوار موج شدن کار چندان راحتی نیست. فکر کن باید تعادلتو رو یه تخته 3 متری شنارو روی آب، اون هم روی موج، حفظ کنی.



کاری که من میکردم موج سواری نبود، چون بیشتر این موجها بودند که سوار من میشدند. وقتی موج میاد باید عمود به موج حرکت کنید تا تخته موج سواری واژگون نشه، عمود که برید، وقتی که موج از روبرو میاد سر تخته میاد بالا و بعد میخوره تو آب. منو دوستم داشتیم کنار هم میرفتم، یه موج بزرگ اومد و تخته رو محکم عمود به موج گرفتم، سر تخته رفت بالا و درست رو سر دوستم اومد پایین. شانس آوردیم چیزیش نشد، فقط به گوشه سرش یه برآمدگی زیبا اضافه شد.



هتلی که گرفته بودیم صبحانه هم میداد، صبحانه کنار استخر سرو میشد، با موسیقی زنده محلی، و رقص محلی هاوایی. بیشتر وقتمون به دریا و گردش در جاده های زیبای جزیره گذشت. یه جاده داره که جزیره رو تقریبا دور میزنه، خیلی جاهاش مثل جاده چالوسه با این تفاوت که یک طرفتون اقیانوسه. صحنه ای که موجهای بزرگ حودشونو به صخره ها میکوبند واقعا زیباست. گاهی موج اونقدر بزرگه آدم فکر میکنه که صخره باید از جا کنده بشه.



از شهری که من زندگی میکنم تا هاوایی 10 ساعت پروازه، برگشتن ساعت 5 و نیم صبح رسیدم، سریع اومدم خونه، دوش گرفتم و رفتم سر کار. تو هواپیما که من اصولا نمیتونم بخوابم، ساعت آدم هم که به هم میخوره تو اینجور سفرها، بخاطر همین تا آخر روز بزور چشمهامو باز نگه میداشتم، وقتی برگشتم خونه یه شام زود خوردم و بعدش 13 ساعت خوابیدم.


باغ گل و مُل خوش است لیکن        بی صحبت یار خوش نباشد


خدا از سفرها نصیب شما هم بکنه


-امیر