نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

یعنی من اینقدر منظورمو بد بیان میکنم؟

سلام
دیگه کم کم داره باورم که قدرت بیانم نزدیک صفره. همه یه جوری ایمیل میزنن و پیام میزارن انگار که من گفتم فقط خود اشخاص مهم هستند و شرایط مالی خوب و پدر و مادر خوب هیچ نقشی در قضیه ندارن. انگار که من کلی پز دادم که من فلان کردم و بهمان کردم.

اینکه من الان در این موقعیت هستم رو مدیون خیلی از چیزها هستم. امیر خان (نویسنده یکی از نظرها) میگی من از پله ۲۰ شروع کردم و تا ۵۰ رفتم، در حالیکه بقیه باید از پله ۱۰ شروع کنن. این نظر شماست، ولی نظر من متفاوته، من میگم من از پله ۵۰ شروع کردم و تا پله ۷۰ رفتم و خیلیها بخاطر موقعیتشون باید از پله صفر شروع کنن. مهم نیست از کدوم پله شروع میکنی، مهم اینه که خودت چند تا پله بالا میری.

من همیشه از انتقاد و بحث استقبال میکنم. اما اگر منظور بحث و یا انتقاد رو متوجه نشم، چطوری میتونم از اون سود ببرم؟ اینو از اون جهت میگم که منظور بحث برای من روشن نیست. هم شما و هم من قبول داریم که پدر و مادر و شرایط مالی خوب تاثیرات بسیار زیادی در آینده زندگی فرزندان دارند. نقطه اختلاف کجاست؟

موفق باشید

-امیر کاشانی



نظرات 16 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:49 ق.ظ

سلام نرگس و امیر عزیز
من یک تازه‌وارد هستم و اصلا اولین بار است که برای یک وب‌لاگ نظر می‌نویسم. می‌خواستم بگم وب‌لاگ شما و بخصوص داستان آشناییتان برام خیلی قشنگ و دوست‌داشتنی بود.
موفق و پیروز باشید

امیر سه‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:38 ب.ظ

ba salam khedmate tamae azizan:
dar ebteda az shoma mazerat mikham be khatere inke daram pingilish type mikonam. dalilesh ine ke alan ye kam vaghtam tange va farsi type kardane man ham kami zaiife.dar edame bayad khedmate aghaye doctor arz koanm ke man dar hamoon ebtedaye arayezam goftam ke faghat khodamo yek mehman midoonam va be hich onvan be nazaram naresid ke dar roole neveshteham hamchin jesarati karde basham ke shoma (amir agha) haghe ezhare nazar nadarid.
matlabe digeii ham ke mikhastam begam ine ke shoma goftin ke mohem ine ke adam khodesh chand ta pela ro tey kone . bayad begam ke agar kami vaghe bin bashim mibinim ke mohem ine ke adam dar akhare kar be koja reside. pas banabarin kasi ke az ye k jaye jelotar shooroo karde dar akhare kar ham dar jaye balatari khatm khahad kard. va in oon chizie ke moheme . chon jame` az ma nemiporse che ghadr talash kardi balke miporse ke alan chi dar dast dari.
va inkegoftin ke bahs bar sare chie ba inke ma har 2 in mozoo ro ghabool darim. bayad begam ke morede aslie sohbat alan bar sare shedat va zafe nahveye karkarde in mozoo dar sarneveshte yek ensane. ke man moteghadm in shedat ziade vali shoma mifarmaiid ke kheili ham ziad nist (ya laaghal man injoori bardasht kardam
ama ba tavjoh be inke in mozoo zaheran faghta baraye man az beyne tamame khanandegane in weblog jalebe va ba tavajoh be ehterami ke baraye harim khoosoosie afrad ghaelam pishnahad mikonam ke agar jenab kashani shoma mayel boodid mitoonim in sohbato be soorat e.mail edame bedim va agar ham naboodin ke samimane baratoon arezooye moafaghiat mikonam. dalile in pishnahadam ine ke motmaen nistam hame doos dashte bashan ke har vaght be comment haye shoma sar mizanan bebinan ke man ba harfam inja ro shooloogh kardam. va che basa ke edeye ziadi hamin alanam ham daran pishe khodeshoon che harfa ke be man nemizanan. banabr in fekr mikonam in mozoo be sorrat khoosoosi tar pey giri beshe behtare. baz ham baste be nazare shomast.
pirooz o payande o paydar bashid
eradatmande shoma
amir

سلام به همه عزیزان، امیرخان و خانم شیدا

امیر جان، من هم مثل تو معتقدم که امکاناتی که یک فرد ازش برخورداره تاثیر بسزایی در تعیین سرنوشت اون فرد داره. گاهی این تاثیر چنان قویه که هر چقدر هم تلاش بکنی نمیتونی تغییر زیادی در مسئله بدهی. من فکر میکنم که آدم خوش شانسی بودم از این جهت، ولی از طرف دیگه فکر میکنم که از امکاناتم بد استفاده نکردم.
در مورد اینکه جامعه چی فکر میکنه میخوام بگم که من شخصا بیشتر از اونی که برام مهم باشه جامعه در مورد من چی فکر میکنه، برام مهمه که خودم و اونهایی که نظرشون برام ارزشمنده در مورد من چه قضاوتی دارند.
من سر فرصت به شما ایمیل میزنم تا با هم دوستانه گپی بزنیم و از نظرات شما استفاده کنم. در ضمن من هنوز دکتر نشدم. خدا بخواد بزودی.

شیدا بی لوسی سه‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 05:59 ب.ظ http://www.deltangiha2000.persianblog.com

منم میخوام اعتراف کنم که به نظر من عشق شما فقط سختیش تو دور بودن بوده نه چیز دیگه ای . میخواین بلوگایی رو نشونتون بدم که بفهمین تلاش واسه وصل یعنی چی ؟

شیدا خانم
نرگس و من با این وبلاگ خواستیم دیگران رو تو تجربمون شریک کنیم، نه اینکه بگیم ما سختی کشیدیم و برای وصل از همه بیشتر تلاش کردیم و از همه بیشتر سختی کشیدیم. اگه یکی پیام شما رو بخونه و وبلاگ ما رو نخونده باشه فکر میکنه ما تو تمام وبلاگمون همش پز دادیم که ما سختی زیاد کشیدیم. در ضمن خوشحال میشم آدرس وبلاگهایی رو که فرمودید برام بفرستید یا در یک پیام اونها رو ذکر کنید.

جوانه ها چهارشنبه 27 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:20 ب.ظ

سلام . من همه داستان رو خوندم ولی مدتی صبر کردم تا همه کامنت بذارن. تقریبا همه اون چیزایی که من می خواستم بگم بقیه گفتن راجبه پول و خانواده و دوری.منم شرایط تو رو دارم امیر جان با یه خورده تفاوت . دوست من الان تو ایرانه و میگه تا ازدواج نکنم دلم نمیخواد از ایران خارج بشم.
من از نظر ساپرت مالی خودم دچار مشکلم مگه TA RA چقدر میدن؟؟؟
من بازم میگم اول از همه خانوادیی که از نظر مالی ساپرت کنن بعدش هم خانوادی ۲ طرف باید به هم خیلی نزدیک یاشن

در هر صورت دارم میبینم که چطوری بعد از ۳ سال داره بینمون فاصله میفته و این اصلا احساس خوبی بهم نمیده

شاد باشی

سلام خانم/آقای جوانه ها
راستش من که خودم تا حالا با همین TA RA زنده موندم. دانشگاه ما ۶۰۰۰ دلار در ترم میده. زندگی دانشجوییه دیگه کاریش نمیشه کرد.

بابک پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:58 ق.ظ

با سلام خدمت امیر جان و نرگس خانم

انصافاَ داستان قشنگی بود.شاید باورتون نشه ولی من دیشب به طور خیلی تصادفی تویه وبلاگ یکی از دوستانم لینک وبلاگ شما رو دیدم و اسمش توجهمو جلب کرد. اما وقتی که واردش شدمو کمی از داستانتونو خوندم نتونم ادامش ندم و تا اخر نخونمش! یعنی حدوداُ تا نزدکیهای صبح بیدار موندم و همشو تا آ خر خوندم. البته راستشو بخواید سعی کردم بعد از وسط داستان خوبم ببره اما واقاُ هیجان اینکه بالاخره چی میشه نذاشت بخوابم.
ممنونم که این تجربتونو در اختیار بقیه هم گذاشتید تا شاید دیگران هم بتونن ازون درس بگیرن.
اما اون چیزی که واقعاُ منو رو لحظه به لحظه تا آخرین نقطه داستانتنون کشوند تا بالاخره بدونم که سرنوشت این داستان چی میشهشاید بیش از هر چیزه دیگه تشابه بسیار زیاد اون با داستان خودم بود که شاید من هم انو تویه یه فرصتی تونستم براتون تریفش کنم انا با این تفاوت که من شاید هنوز تویه قسمتای ۱۴-۱۵ داستانم هستم و می خواستم ببینم که آیامی تونم سرنوشت داستان خودم رو هم پیش بینی کنم و یا نه.
البته من با این حرف که هر کسی از یک پله ای شروع می کنه و مهم اینه که تا کجا می ره کاملاُ موافقم. اصولا هر کسی بدون اینکه کجا هست باید سعی کنه تا اونجای که می تونه بالا بره حالا اگر هم به قله نرسید مطمعناُ لذت بالا رفتن و تجربه اش با اون میمونه؛هر چند که بهای این تجربه زیاد باشه. شاید دست سرنوشت نذاره ما همه به قله برسیم ولیکن این نباید مانع بالا رفتن باشه.
واقعاُ از شنیدن پایان داستانتون خوشحال شدم و این نویدیه برای من و دیگران که زود نا امید نشیم و زمزمه های نا امیدی ما رو دلسرد نکنه.
اما اون چیزی که من توی داستان شما ندیدم و شاید یک مقدار جنبه افسانه ای به اون می داد این بود که توی اون اصلاُ از قهر و آشتیهای بین خودتون چیزی نگفتین. به نظر من محاله که دو نفر تویه یه رابطه عاطفی همیشه با هم خوبو و صمیمی باشن و چیزی بینشون پیش نیاد. البته میدونم که با این کار جنیه رومانتیک تری به اون دادین و یا شاید هم اونقدر اختلاف اطرافیان زیاد بوده که بیشتر نگرانیهاتون رو صرف اونا کردین. ولی خیلی خوب بود شاید اینجور تلخی و شیرینی ها رو هم توی داستانتون می ذاشتین.
نکته دیگری هم که دوست دارم حتی اگه شده جوابشو به صورت خصوصی به من بدین اینه که شاید قبل از مرحله دوری چقدر از شناخت هم مطمئن بودین؟ آیا به نظرتون اون دوره اول دوستی که من حدس میزنم که حدود یک سال بوده باشه و نمیدونم درسته یا نه؛ اونقدر برای تشکیل یک زندگی مشترک کافی بود یا نه. البته باید گفت که به رقم محدودیت های اجتماعی که در ایران هست شما خیلی خوب تونستید به یک شناخت نسبی و خانوادگی دست پیدا کنید و این امکان کمتر برای هر دختر و پسری وجود داره ولی باز دوست دارم بدونم که عمق این شناخت چقدر بوده؟ آیا خودتون اونو کافی می دونستین یا نه و تا چه حد با شناخت بعد از ازدواجتون متفاوته.
من امید وارم که بیشتر بتونم از تجربیاتتون استفاده کنم و تا پله های بالاتری بتونم پیش برم.

امیدوارم که شاد و سرزنده باشید.

بابک

حسن پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 08:32 ب.ظ

سلام
امیر جان
تو منظورتو بد بیان نمی کنی بلکه حاضر نیستی حرفایی رو که بهش اعتقاد نداری قبول کنی. تو وقتی درک نکردی حرفایی رو که ما بهت می زنیم همش حرف خودتو میزنی.
ولی با این وجود دوستت داریم و امیدواریم همیشه خوشبخت باشی
حسن

مسعود شنبه 30 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:37 ق.ظ http://www.massoudx12.blogsky.com

سلام دوست عزیز

منو از تصمیمت در مورد لینک دادن با خبر کن .

ممنونم

موفق باشی

مسعود از وب لاگ جادوهای ویندوز

من مدت زیادی که بهت لینک دادم .

نرگس یکشنبه 1 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:36 ق.ظ

سلام. چرا نرگس جون کمتر می نویسه؟

دارا یکشنبه 1 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:55 ق.ظ http://applyabroad.blogspot.com

هرکسی میتونه منشا تحول و تغییرات زیادی باشه تو زندگیش. من به صورت وبلاگی و میل با امیر اشنا شدم و توان و قردزت ذهنی و روانی بسیار زیادی رو در امیر حس کردم وقتی که کاملا سخاوتمندانه به من زنگ زد و راهنماییم کرد.
.... ببینین دوستان اگه موضوع به ایران خلاصه میشد یه حرفی. ولی ما ها حداقل میدونیم وقتی کسی در روند اپلای قرار میگیره باید خیلی با جوهر باشه که دوم بیاره و بره و بمونه و موفق باشه. مثلا یه موضوع مثل ویزا دیگه به پول و پدر مادر خوب (از نظر قانونی) ارتباطی نداره ولی از نظر من وقتی به چیز خوبی ایمان داشته باشی همه امکانات برات کم کم فراهم میشه. از نظر دوستان شاید به دلیل عدم آشنایی احساس کنن که امیر و نرگس از اسمون براشون ریخت و اینا فقط جمع کردن ولی ماهایی که داریم اپلای میکنیم میدونیم که چه خبره. آجر به آجر زندگیشونو از نظر من خودشون گلشو ساختن و پختن و کار گذاشتن. هرچند که وجود حامی برای همه در یه سطحی وجود داره. مهم اینه که ما چقدر جوهر داشته باشیم که بتونیم خواسته هامونو به خودمون نزدیک کنیم. خیلی ها هستن چه اینجا چه اونجا با چندین برابر امکانات امیر (و امثال امیر کاشانی) ولی به هیچ جا نرسیدن.
۰۰۰۰۰ اون کسی که ادعا میکنه باید از پله صفر شروع کنه و به ۳۰ برسه آیا اصلا میدونه کجا میخواد بره و چه امکاناتی رو داره؟ ایا تا حالا سعی کرده که مثلا تافل بده اونوقت میفهمه که نه پدر مادر پولدار میتونن کاری بکنن نه ماشینی که تو باهاش میری این ور و انور؟ و نه قدم زدن تو آمریکا بهت تافل یاد میده!! خیلی از کارها رو ما ها انجام نمیتونیم بدیم چون جوهرمون کمه و وقتی که یکی دیگه انجام میده میگیم که اون فلان چیز و فلان چیز و داشت. ...... در مورد دوستی و ازدواج هم قسمت زیادیش برمیگرده به جوهر اون آدما . مثل یه جنگه اون کسی موفقه که جوهرش بیشتره .

نادیا یکشنبه 1 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:30 ب.ظ

salam...man khateratetun to khondam...jaaleb bood...faghat 1 chizi esmhaye shoma mosta'are yaa na

جواب آقا یا خانم دارا سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:18 ق.ظ

مثا اینکه حواست نیست برای تافل باید کلاس بری پول بدی از کجا برای تافل باید خارج مثلا دوبی بری که دانشجوی بدبخت ایرانی حتی پول رفتن شهرستان و دیدن خانواده را نداره ببخشید خیلی بی خبری

نیکی سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:54 ب.ظ

سلام.گبالاخره جواب منو میدید یا نه؟توی کدوم سایت آن لاین خرید میکردید؟هتل و بلیط و اینا.با نرخ ارزون.بگو بهم.خواهش میکنم

Hotwire.com, Hotels.com, expedia.com, priceline.com

*:::.جوجه.:::* سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 04:48 ب.ظ HTTP://do0o3etdaram.blogfa.com

سلام
منم موافقم باهات
اما کسی که از صفر شروع میکنه ممکنه ۱۰ تا پله هم بیاد بالا ولی به خاطر مساعد نبودن شرایط مجبور شه به عقب برگرده و در آخر بی خیال بشه...
ضمنآ راجع به کامنتی که آقا امیر گذاشتن میخواستم بگم که به نظر میاد سایر افراد هم به این بحث علاقه مند باشن پس در رابطه با صحبت های ایشون چنین برداشتی نمیشه ، امیدوارم بیننده ادامه بحث های شما باشم
موفق باشی
در پناه حق*

محمد سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:12 ب.ظ http://www.mami23.persianblog.com

سلام.
من عقیده دارم که کدوم پله در مرحله دوم اهمیت قرار داره.
درجه اول اهمیت اینه که شما خودت چقدر اراده و پشتکار داری.
خیلی خانواده های ثروتمند بودن که فرزندانشون در زندگی شکست خوردن و خیلی ها هم موفق شدن.
در خانواده های کم در آمد یا قشر متوسط هم همین موضوع صادقه...
مهم درک متقابل انسانهاست و عزم و اراده برای موفقیت و خوشبختی.
و من فکر میکنم شما هر دو اراده داشتین که بهم رسیدین.
شاید خانواده ها هم در این راه کمک کرده باشن که البته موءثر بودن.
موفق باشید.

نیکی چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:25 ب.ظ

هزار بار ممنونم ازت هزار هزار بار مرسی.

موچول یکشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:17 ق.ظ

ارزه....تنها چیزی هست که اگر فرد داشته باشه هر شرایطی بهش کمک می کنه... ما چقدر دانشمند و محقق داریم که وضف مالی بدی داشتن. ولی ارزه این و داشتن که بورسیه بگیرن.... چقدر هم بچه پولدار می بینیم که کافیه رد شه تا بوی گرونترین عطر های پاریس با مواد مخدر رو استشما م کنی....

در مورد کسی که گفته بود باید واسه تافل پول داد: داداش من یه کلاس زیان هم نرفت ولی همیشه پشتکار داشت واسه یاد گیری زبان. با چند تا نوار و کتاب رفت ای التس داد و بعدشم تافل... قبول شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد