نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

پایان ماجرای شیرین و پویا

سلام،

اگه یادتون باشه چند ماه پیش خاطرات خانم شیرین توی این وبلاگ پست شد. اون ماجرا حالا دیگه برای همیشه تموم شده. من خودم چند ساعت پیش از طریق ایمیلی که از خانم شیرین گرفتم اینو فهمیدم. اینهم از پایان ماجرا:

پویا اول فروردین برگشت انگلیس حدود 15 فروردین من بهش زنگ زدم وکلی پشت تلفن گریه کردم گفت: "فراموش کن آروم باش برو دنبال زندگیت واسم ارزش داری ولی نمی تونم من الان کلی فشار روحی دارم و نمی تونم".

دو هفته بعد این صحبت من دچار فشارهای روحی شدید شدم، مرتب ضعف می کردم و از حال می رفتم، تا جاییکه از کارم اومدم بیرون و وضعیت روحیم بهم ریخت و دچار افسردگی شدید شدم  2-3 بار ضعف شدید کردم که دکتر آوردن بالا سرم  و بعد یک مدتی قرصای ضد افسردگی خوردم. مامان و بابام عاشقانه کمکم کردم تا از این حال بیام بیرون. خلاصه با تلاش اونا من حالم کمی بهتر شد ولی فقط خدا می دونه چقدر دل تنگش بودم. یک ایمیل بهش زدم و ازش سراغ گرفتم.گفت: "برگشته ایران باباش مریضه و داره می میره" بهم گفت واسه بابام دعا کن. دوباره ارتباط ما به شکل ایمیلی برقرار شد تا اینکه گفت داره میره ایران سر کار.

تعجب کردم که برگشته بمونه، واسه همین به موبایلش زنگ زدم، جواب نداد بهش اس ام اس زدم بیا یک فرصت به هردومون بده. جواب نداد، منم دیگه تماسی نگرفتم ولی دلم پیشش بود. فکر می کردم بر میگرده. البته احساسم بود، تا اینکه چند روز پیش فهمیدم ازدواج کرد و ایرانم مونده. آنقدر گریه کردم که چشام ورم کرد، چه راحت با روحم و احساسم بازی کرد، چه راحت رهام کرد، چه راحت رفت پی زندگیش.

من موندم و یک روح داغون که دیگه حتی دوست داشتنم واسه من مسخره هست. مادرم وقتی فهمید بیشتر از من ناراحت شد. فقط میگه انشا اله یک آدم خوب نصیبت میشه که همه چی رو فراموش کنی، ولی این حرفا هم واسه من خنده دار شده فقط می خوام بدونم خدایی هست که تقاص اشکای منو ازش بگیره. کسی که هدف اول زندگیش آمریکا بود الان داره تو ایران با زنش زندگی می کنه. همون حرفای عاشقانه ای که به من میزد به اون می گه و همون طور که منو نوازش می کرد اونو نوازش میکنه. من فقط یک عروسک بودم.

تا اوائل شهریور ازش خبر داشتم و اواخر آبان فهمیدم ازدواج کرده. چه راحت پسرا می تونن این کارا رو بکنن، واسم گریه میکرد که ماجرای دوست دختر قبلیشو فراموش نکرده و تا دو سال دیگه هم نمی خواد ازدواج کنه. اونوقت در عرض چند ماه ازدواج کرد، فکر می کنم خدا منو یادش رفته خیلی شبا بهش التماس کردم یک جوری دلمو آروم کن ولی نمی شنوه.

پانوشت: شیرین خانم، منهم مثل مادرتون دعا میکنم  دعا میکنم یه مرد لایق تو زندگیتون پیدا بشه تا همه این دردها رو فراموش کنید.

این عکس هم برای اون دسته از کسانی که نسبت به گل نرگس اظهار نگرانی کردند. اینهم یه عکس از دو تا گل نرگس خونه ما که یکیش همیشه بوی خوش میده و اون یکی فقط بعضی وقتها.

چنانچه مایلید از بروز شدن این وبلاگ آگاه شوید در خبرنامه وبلاگ (سمت چپ صفحه) عضو شوید.

موفق باشید

-امیر

نظرات 37 + ارسال نظر
فیروزه پنج‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:48 ق.ظ

سلام...با خوندن این مطلب ناخوداگاه اشکام سرازیر شدن...میخواستم به شیرین جان بگم که بسپارش به خدا جون...منم با تمام وجودم برای ارامشت دعا میکنم...دعای مادر عزیزت هم بدرقت باشه...یا علی

بیتا مامان کیان و کیارش پنج‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:43 ق.ظ http://www.mamane-kian-kiarash.blogfa.com

پایان غم‌انگیزی بود، امیرخان، ما هم دعا میکنیم موردی برای شیرین پیش بیاد که این مسئله رو بتونه براحتی فراموش کنه

محمد پنج‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:55 ق.ظ http://www.mami23.persianblog.ir

خدا ما رو فراموش نمی‌کنه...
اونی که رفته لیاثتش شاید همین بوده که براش پیش اومده و اون خانم شاید لیاقت بیشتر داشته که خدا این رو براش پیش آورده.

بردیا پنج‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:41 ب.ظ http://lovesetup.blogfa.com

کمی گوش می شنوی . . .
زوزه ی باد به لکنت دیوار دامن می زند
و ته سیگارها را ببین که زمانی هیزم زمستان بوده اند
اما تو . . . شگفت از شکیبایی من . . .
عکس ات هنوز روی میز است
براده های نفرت روی قاب شکسته اش جوان مرگ شده اند
اکنون نوبت توست . . .

دوست خوبم سپاسگذارم که با تشریف فرمایی ات کلبه تاریکم را منور کردی
آمدم تا بازدیدی را با عرض ارادت به جای آورم.

بازهم با خزعبلاتی به روز هستم و منتظر ....
بدرود.

fateme جمعه 2 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:14 ب.ظ

ghabol nist, on yeki to aks tar oftade malom nist! ;)

مصطفی شنبه 3 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:47 ق.ظ

دختر ها هم بی معرفتی می کنن درست همین کار رو یه دختر با من کرد فقط می توانم بگویم به خدا توکل کن

فرا شنبه 3 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:01 ق.ظ

ای بابا ، آدم نمیدونه چی بگه.. نمیدونم کی اینطوری ارزشهای انسانی از بین رفت ... کسی که دلتو شکست بدون که تو زند زندگی دلش میشکنه ...

اعظم یکشنبه 4 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:40 ق.ظ http://www.yass1980.blogfa.com

سلام خوبین؟هر دوتاتونو میبوسم
می دونین من شمارو تقریبا از ۳سال پیش می شناسم
یادم داشتم می خوندم حرفاتونو کارم عوض شد رفتم صرافی
نه اونجا فرصت اینترنت داشتم نه خونه ...
گمتون کردم همش می خواستم بدونم خوبین ؟ باور کنین گاهی دلتنگ میشدم آخه اون موقع که من وبلاگ شمارو می خوندم خیلی اینجا احساس غربت می کردم یه جورایی نرگس و دوست خودم می دونستم
اینجارو که پیدا کردم ارز خوشحالی...
دوباره خوندم همه چیزو از اول بازم می آم دیدنتون خیلی زود
خواهرتون اعظم

سحر دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:10 ق.ظ

من بالاخره نفهمیدم که آقای امیر که تک پسر و تک فرزند هستند چرا رفتند سربازی و اینکه شما چرا بچه دار نمی شید.

نرگس دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:37 ق.ظ http://ragbar.blogfa.com

اخی...چه قشنگه این عکس:X نازززززییییییی

جوجو دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:02 ق.ظ http://http://heimwehkrank.blogspot.com/

وبلاگتون را ۶ ماهی هست که دارم می خونم..بعضی وقتا بهم آرامش می ده..

آلیس دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:29 ب.ظ http://www.littlemermaid. blogfa.com

اول سلام..
وای چه ناراحت کنند.. دلم گرفت..
ولی امیدوارم شیرین خوشبختی و یک روز بدست بیاره..

راستی یک پشنهاد اگر دوست داشتید انجام بدید این پیوندهاتون تنظیم کنید وقتی روشون میزنیم رو صحفه دیگه باز بشن نه روی صحفه اصلی ..
موفق باشید..
بای

گلی دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:25 ب.ظ http://yekgolenaz.blogfa.com/

خیلی متاسفم برای احساساتی که این چنین پایمال می شوند این است که هیچوقت نخواستم چنین ارتباطی داشته باشم.چون با روحیه ای که من دارم افسرده نمیشدم می مردم!!
ضمنا برای شیرین هم از درگاه خداوند آرامش و صبوری می خواهم نه یک شوهر خوب که فعلا اصلا وقتش نیست!
دیروز یکی از پستهای قدیمی را خوندم که یک نفر معتقد بود نرگس خانم همسرشون رو تور کرده اند!!! خیلی خنده دار بود این عبارت ولی یه چیزی به آقای امیر باید بگم :
قدر همسرتون رو خیلی خیلی زیاد بدونید.تقریبا میشه گفت دختری پیدا نمیشه که تا این حد وفادار بمونه و نرگس خانم واقعا ریسک بزرگی به خاطر شما متحمل شده.(‌من تموم قسمتهای سرگذشت عشقتون رو خونده ام.) و خطاب به اون فرد که به تور کردن معتقده باید بگم اگه تور کردنی تو کار باشه این آقای امیره که نرگس خانم رو تور کرده!!

پویا سه‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:08 ب.ظ http://www.bye4ever2.blogsky.com/

سلام آقا امیر
یه سوال
چرا همیشه توی وبلاگ های مشترک
تعداد پست های پسر ها بیشتر از دختر هاست؟!
مثلا خود شما
چرا اکثر پست ها از شماست تا نرگس خانوم؟!

;))
شوخی کردم. با این حال واقعیته!
موفق و شاد باشین

نرگس.ح چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:26 ق.ظ

سلام.... آخر بسیار بدی داشت خدا نصیب کسی نکنه از ته قلبم آرزو می کنم که شیرین جون بتونه باش کنار بیادو خوشبخت بشه
آدم نباید به کسی زیاد وابسته بشه

احمد چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:18 ب.ظ

سلام
امیدوارم شیرین کنار بیاد و بدونه که این عشق نیست یه جور خیاله و همه ما انسانهایی هستیم با کوله باری از گناه و ثواب که بهترینمون اونیه که کفه گناهانش سبکتر باشه شاید تو اون حالت بتونیم به عشق و کمال واقعی برسیم...

هادی چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:51 ب.ظ http://manotomamishavim@blogsky.com

سلام خوبید شما؟
من از اینجا خیلی چیزا یاد گرفتم . از صمیم قلب برای شیرین خانوم دعا میکنم و از شما یه تقاضا دارم که برای منم دعا کنیند که اشتباه نکنم. ازتون خواهش میکنم . برای کسی هم که من بیشتر از بقیه دوسش دارم دعا کنید.
ایشالا خودتونم هم هر روز به از دیروز زندگی کنید و شاد باشید.

یه خانم خوب پنج‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:50 ق.ظ http://zendegimoshtarek.blogfa.com/

سلام
به نظرم این آقا از اول هم همراه نبودن
امیدوارم کسی بیان تو زندگی شیرین خانم که همراه و هم نفس شون باشن
یه چیز ی که باید خدمتشون عرض کنم اینه که :‌زندگی همیشه مشکلات خاص خودش رو داره اما این ما هستیم که نباید به زندگی ببازیم شاید در بعضی از ستها عقب باشیم اما نباید ست آخر رو ببازیم پس افسردگی ، کینه ، کار نکردن ، بد بینی همه یکی پس از دیگری امتیازی هستش که ما به زندگی می دیم
امیدوارم واقعه بینانه تر نگاه کنید
پایدار باشید

سحر جمعه 9 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:01 ق.ظ

چرا نظر منو نمی نویسید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام خانم سحر

من همه نظرها رو تایید کردم. نمیدونم چه جوری شده که نظر شما رو دریافت نکردم. اگر ممکنه نظرتون رو روباره بفرستید.

موفق باشید

-امیر

سحر جمعه 9 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:27 ب.ظ

من پرسیدم آقا امیر که تک پسر و تک فرزند هستند چرا به خدمت سربازی رفتند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!

خانم سحر،

من بدلایل شخصی از پاسخ دادن به سئوال شما معذورم.

موفق باشید

-امیر

ساقی شنبه 10 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:27 ق.ظ http://kolbekoochik.blogfa.com

سلام امیر آقا . شما اول که منو دعوت کردید به همسران گفتین که هر وقت آپ کردم یه پست یه خطی بذارم تا همه از جمله شما و نرگس خانم بتونین بیاین و نظر بدین من این کارو کردم اما شما نیومدین . چرا ؟؟؟

پویا منوچهری شنبه 10 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:40 ق.ظ

با عرض سلام خدمت شیرین خانم به نظر من یک چنین پسری که به همین راحتی شما رو و خاطرات خوشی که با شما داشته رو به همین راحتی می ذاره کنار به نظر خودتون فکر می کنید که واقعاٌ ارزشش را دارد که بخاطرش خودتون رو ناراحت کنید و پدر و مادرتون رو هم ناراحت کنید آیا اون پسره ارزشش از پدر و مادرت بیشتره که اینطوری با اعصاب اونا بازی می کنید. ببینید مساله ازدواج با مساله دوست بودن زمین تا آسمون فرق داره ممکنه در زمان قبل از ازدواج انسان با چندین نفر دوست بشه و عاشقشون باشه ولی اون کسی تو زندگی آدم مهمه که بتونه آدم رو خوشبخت کنه و با اون خوشبخت بشه عشق بنظر من باید بعد از ازدواج بوجود بیاد اون عشق واقعیه بنظر من ۹۰ درصد عشق های قبل از ازدواج هوا و هوسه و به سرانجام خوبی نمی رسه فقط ۱۰ درصد و اونا هم دیگه واقعا واقعا عشقشون دو طرفه است باهم می مونن. اکثرا یا قبل از ازدواج دچار اختلاف میشن یا بعد از ازدواج

شیرین شنبه 10 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:43 ب.ظ

مرسی از دوستایی که برام نوشتن هر وقت دلم میگیره به نوشته هاتون نگاه میکنم آروم می شم
ولی اقای محمد نوشتن شاید اون خانوم لیاقتش بیشتر بوده که این براش پیش اومده کاش ایشون جوابمو بدن چون من با خوندن مطلبشون یک روز تمام به این حرف فکر کردم
آقای محمد به نظر شما این درسته که آدم با روح یکی بازی
کنه بیاد رابطه برقرار کنه حرف ازدواج بزنه تازه کلی گریه زاریم راه بندازه بعد بذاره بره و چند وقت بعد با یکی دیگه ازدواج کنه
واسه اینکه من لیاقتم کمتر از اونه شما نمی دونم ازدواج کردید
یا نه اگه دختری این کارو باهاتون بکنه می گید لیاقت اون یکی بیشتر بوده...من فکر کنم بدترین کار دنیا شکوندن دل دیگری باشه حالا از هر نوعش و معیار سنجش لیاقت آدما به این نیست که یکی له بشه و بگیم حق اون یکی بود .از طرف دیگه
این کار بعد شخصیتی اون آدم رو نشون میده که چه راحت می تونه پشت پا بزنه به همه چی .
من واگذارش کردم به خدا اون جوری که خودش صلاح می دونه جواب بده هیچ کاری تو دنیا بی جواب نیست.
مرسی از همه بچه هایی که واسم نوشتن اگه حتی گاهی به یاد داستان من می افتین واسم دعا کنین چون فقط همون خدا شاهده که چقدر رو من فشاره واسم فقط دعا کنین

نمکی دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:03 ق.ظ http://namakin2.blogfa.com

نرگس و امیر عزیز اول از همه قالب جدید مبارک.خیلی قشنگه و همین طور عنوانش هم خیلی بهتر شده...
در مورد مسئله شیرین خانم هم واقعا متاسفم...اشکال عمده اینجاست که بیشتر خانوما نمی تونن به راحتی احساساتشون رو فراموش کنن و غم و رنج شکست رو با کمال میل تا مدتها با خودشون اینور اونور میبرن...به هر حال امیدوارم که مرد مناسب زندگیتون رو پیدا کنین و با چشمای باز و در نظر گرفتن تجربه هاتون اونو انتخاب کنین...موفق باشید

پویا و نیلوفر سه‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:00 ب.ظ http://www.bye4ever2.blogsky.com/

آقا امیر (یا احیانا" نرگس خانم)
بعد از سلام و احوال پرسی...
ما شما رو لینک کردیم. اگه ممکنه شما هم زحمتشو بکشین
برای ما هم دعا کنین
خوشحال میشم از راهنمایی هاتون استفاده کنم
موفق تر و شاد تر از همیشه باشین

فاطمه سه‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:47 ب.ظ http://www.fatima-64.blogsky.com/

شما چی فکر میکنید؟ آیا مردم آمریکا انساس های ساده ای هستند؟ آیا دستخوشِ س-ی-ا-س-ت های د-و-ل-ت-شون سرشون گرمه و متوجه نیستند؟ آیا از رفاه زیاده که اعتراض نمیکنن؟ آیا…. نظر شما چیه؟
من یه آدم عادیم فقط عادت دارم سوال کنم...
خوشحال میشم نظر شما رو هم بدونم:
http://www.fatima-64.blogsky.com/
فعلاً

ندا پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:26 ق.ظ

سلام شیرین خانم. من هم مثل خودت یه دخترم. اگه ناراحت نمیشی باید بگم که میزان ساده لوحی مون هم خیلی به هم شبیهه. حتی ناله ها و دعاها و گریه های شبونه مون هم عین همه. عشق مسخره ای که فکر می کنیم خیلی اساطیری و پاک و با گذشته هم دقیقا عین عین عین همه. باور کن با هم مو نمی زنیم! فقط میخوام اینو بهت بگم.چیزی رو که خودم بعد از ۵سال - حالا که به اندازه کافی ازش دور شدم - کاملا می فهمم. (( تو بیرون از خودت دنبال کسی یا چیزی می گردی که دوست داشته باشه و بهت عشق بورزه)) این اشتباه ترین کاریه که اکثر ما دخترا به دلایل مختلف دچارش می شیم. خوب خوب چشماتو باز کن. چون من انقدر از اون مسله ای که برام پیش اومده بود ناراحت بودم و انقدر ناله به درگاه خدا کردم و حس کردم منو فراموش کرده و صدامو نمیشنوه که یه ماجرای بسیار بسیار تلخ برای خودم بوجود آوردم و حالا با اینکه نامزد کردم اما هنوز شبهای بسیاری کابوس می بینم. هنوز هم گاهی فقط گاهی دلم واسه اون آدم تنگ میشه. اتفاقا اون آدم هم الان ازدواج کرده و امیدوارم زندگی خوبی داشته باشه. من شوهر دارم. شوهری که ارزش منو می دونه. اون دوستم داره. این اتفاق زمانی افتاد که من شروع کردم به اینکه به خودم با احترم نگاه کنم.خودم به خودم عشق داشتم. اما من همون آدمی هستم که فکر می کردم دیگه هیچ عشقی برام اتفاق نمی افته.
خلاصه در یک کلام :اگه می خوای آدما دوستت داشته باشن به خودت عشق بورز.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:13 ب.ظ

I really liked Neda's comment.

زهرا جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:26 ب.ظ

سلام
آقا امیر ونرگس عزیزم
ان شا الله که خوبید.

اقا امیر نگران نرگس هستم.حالش خوبه؟از آخرین دفعه که برام میل زده دیگه ازش خبری ندارم.نکنه از من ناراحتید؟
البته میدونم که سر نرگس گلم شلوغه اما اگه از نرگس جون خبری بهم بدید ممنون میشم.
با آرزوی بهترین ها برای شما
راستی اولین برف زمستون امسال مناطقی از تهران رو سپید پوش کرد.

فاطمه دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 05:47 ب.ظ http://fatima-64.blogsky.com/

salam,

chera to Internet Explorer in ghalebe jadid dorost baz nemishe? to firefox vali khobe. .

ندا چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 05:51 ق.ظ http://ghazalism.blogfa.com

همیشه اینطور چیزها وجود داشته ...
امیر آقا نرگس خانوم شما رو به جشن وبلاگی کوچولوی سالگرد ازدواج خودمون دعوت میکنم ...

بهنام چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:35 ب.ظ http://www.behnamsharbati.com

من عاشقم تو وبلاگ شما چیزی واسه من گیر نیومد ادرس وبلاگمو دادم بیا و شعر های عاشقانه واسم بزار ممنونم ازت بای


دوستت دارم

شمیم چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:29 ب.ظ

اینها مهم نیست یه خاطراتی عاشقانه بچه گانه یه تجرباتی که هر کی پیدا می کنه و باز به راهش ادامه می ده تو خیال می کنی کسی با خوندن اینها درس می گیره و میگه حواسم باشه مثل شیرین نشم یا مثل پویا کسی را اذیت نکنم
ساده ای ها
الکی چیز ننوسی موقع نوشتن واقعا خودت باش
از پدرت چه خبر؟ به دیدنت نمیان
حتما دلت خیلی تنگ شده براشون من همینطور ؛ اما چرا نمیان به دیدنت پنج سال که خیلیه

سلام خانم شمیم،

۱ - شاید از آدم ساده ای مثل من بیشتر از این بر نمیاد.

۲- منظورتون از اینکه گفتین :الکی چیز ننوسی موقع نوشتن واقعا خودت باش: را اصلا متوجه نشدم.

۳- پدر و مادر من تا بحال چندین بار برای گرفتن ویزای آمریکا اقدام کرده اند ولی هر بار رد شده اند.

موفق باشید

-امیر

حسین پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:38 ق.ظ http://www.sekte97.blogfa.com

سلام امیر و نرگس گلم
امیدوارم خوب باشین
میدونم خیلی وقته مطلبام رو آپ نکردم
ولی این چند وقت حالم گرفته بود خوشحال میشم بازم به ئبلاگم سر بزنید
مطلب جدیدتون زیبا بود
بای

حسین پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:42 ق.ظ http://www.sekte97.blogfa.com

راستی به وبلاگ جدیدم هم سر بزنید
http://www.edu-sigarism.blogfa.com

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:47 ب.ظ

منم مثه بعضی دوستان قبول ندارم ! ( نوشته رو نمیگم !)

عکسی که تار افتاده رو میگم...

( مزاح بود )

خوش و خرم باشید

موچول سه‌شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:33 ق.ظ

ماجرای شیرین خانم شبیه ۹۹٪ عشقای اینترنتی می شه که من از دوستام که واسه شون اتفاق افتاده بود شنیدم. حتی یکی از دوستام که ۸ ماه با یکیشون دوست بود و مثل شیرین خانوم بهش وعده ازدواج داده بود با یه تلفن از طرف خانمش می پاشه...اون رو اگه من تعریف کنم که به حال دوستم اشک میریزین... چون بعدها فهمیدم که یه بار خودکشی کرده که سالم مونه....

به نظرم آدم باید ارزش خودش رو بدونه و به کسی بی خودی وصل نباشه. من نمی دونم از چی این ادم خوشش اومده. شاید در دسترس نبودنش. آدما تاوان اشتباهشون رو پس میدن. حالا بعضی وقتا خیلی سخت می شه. امیدوارم کم کم فراموشش کنی. چون زندگی خیلی بهتر از اون چیزی هست که الان تصورش می کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد