سلام،
دیروز پشت پنجره پر بود از کبوترهای سفید. یه عالمه، اونقدر زیاد که نمیتونستی بشمری. مادرم، خاله ام، دایی هایم، و خلاصه کل خانواده خیره به کبوترها نگاه میکردیم. پنجره را باز کردم و به کبوتری که نزدیکتر بود گفتم: بالاخره آمدید. کبوتر در جوابم گفت: آمدیم تا حاج خانم را سوار بالهایمان کنیم و به بهشت ببریم. خواستم پنجره را ببندم ولی نتوانستم. کبوترها آرام آرام، بدون اینکه عجله ای در کارشان باشد آمدند تو و اطراف حاج خانم نشستند. یکی از کبوترها بر دست حاج خانم نشست و حاج خانم از کبوتر پرسید: "علی جانم کجاست؟" و بعد به ما لبخند زد و سوار بر بال کبوترها از ما برای همیشه خدا حافظی کرد.
مرگ به همه ما لبخند خواهد زد و فقط درصد کمی از ما قادر خواهیم بود که بروی مرگ لبخند بزنیم. کاش یاد بگیریم که چنان زندگی کنیم تا بتوانیم بروی مرگ لبخند بزنیم.
پا نوشت: "علی" اسم کوچک پدر بزرگم است که چندین سال پیش فوت کرده.
موفق باشید
-امیر
tasliyat migam, az khoda mikham ke ghame akhareton bashe va rohe haj khanum dar kenare pedar bozorge azizeton dar aramesh abadi bashand.
خیلی زیبا توصیف کردی عزیزم. روحش شاد.
آخی
تسلیت می گم.یه طوری شدم.یادفوت مامان بزرگم افتادم که نشد قبل مرگش مامانمو ببینه و مامانم همیشه حسرت میخوره.آخه مامانم ۲سال موند کانادا که اقامت بگیره وتو همین ۲سال مادرشو از دست داد
سلام
تسلیت می گم
تسلیت میگم . خداوند به شما صبر بدهد .
کبوتر آسمانی شدنت مبارک،
آرامشت ابدی در پناه پروردگار حاج خانوم
نرگس و امیر عزیز
یادش در دلتان همیشگی نامش لبخند شیرین لبانتان و فراموش نکنید مرگ پیان کبوتر نیست
می دونی وقتی خدا داشت بدرقم می کرد بهم چی گفت ؟
گفت :
جایی که می ری مردمی داره که می شکننت نکنه غصه بخوری ،من همه جا باهاتم تو تنها نیستی ،تو وجودت عشق می زارم که گذشت کنی قلب می زارم که ببخشی و اشک می دم که همراهیت کنه و مرگ می زارم که بدونی برمی گردی پیشم .
سلام شما به یه بازی دعوت شدید
یه سر به وب لاگ ۹ ماه و ۹ روز بزنید .
مرسی
آخی خیلی ناراحت شدم من یه جورائی ندیده عاشق حاج خانم شده بودم ... متاسفم ...
وای خدای من ..
سلام داداش امیر امیدوارم هر دو حالتون خوب باشه
تسلیت می گم روحشون شاد و براشون دعا می کنم
دوستون دارم
زندگی خاطره امدن و رفتن ماست.....
سلام. خیلی متاسف شدم. می دونم که تسلیت گفتنم دردی رو دوا نمی کنه. اما شادی روحشونو آرزو می کنم.
کم و بیش وبلاگتونو پیگیری می کنم. می خوام یه سوالی ازتون بپرسم و اگه امکان داشت توی بلاگتون در موردش حرف بزنید. می خوام بدونم اگه در راستای عشقتون و دورانی که برای رسیدن به هم تلاش می کردید یکیتون بخاطر اون یکی از جانب اطرافیانش تحقیر می شد باز هم ادامه میدادید؟ به نظرتون چجور باید با درد این مساله کنار اومد؟ این سوال برام خیلی مهمه. اگه میشه شرایط روحیتون که مساعد تر شد جواب بدید. باز هم به وبلاگتون و کامنت هاش سر میزنم و منتظر جوابم هستم. میبخشید که چنین درخواستی ازتون می کنم.
سلام خانم دیانا،
ممنون از همدردیتون. در مورد سئوالتون هم باید بگم که اگر کمی بیشتر توضیح بدید بهتره. اگر خواستید به نرگس و یا به من ایمیل بزنید.
سلام به زوج خوشبخت...اصلا دلم نمیاد بهتون تسلیت بگم...روحشون شاد...همیشه شاد باشید...
salam..tasliat migam beheto0on...man hanoz hich kodom az azizanro az dast nadadam nemionam chejori bayad tasliat begam..man dastan eshgh shomaro kamel khondam..fkr mikardam in Axse khodeton va Narges Jon hastesh?!
bazam tasliat sari be ma bezanin..mishe shomaro Linke konam?
ممنون از همدردیتون
اون هم عکس نرگس و من نیست.
-امیر
سلام
خیلی وقت بود که اینجا نیومده بودم.
وقتی این رو شنیدم خیلی ناراحت شدم.
بهت تسلیت می گم از صمیم قلب
تسلیت میگم
سلام
بسیااااار جالب بود
خیلی خیلی
موفق تر باشید!
خدا رحمتشون کنه ..... مطمینا جاشون تو بهشته
salam,bebakhshid man dir khoondam matlabetoono,baraye hamin ba ejaze shoma hala baratoon arezooye sabr va aramesh mikonam va baraye haj khanom ham arezooye rahmate mehrban tarine mehrbanan ro.man ham ba shoma ham dardam ,chon 2 mahe pish madar bozorgam ,amoom va jam'ee az familam ra yekja az dast dadam.arezooye man baraye shoma sabro arameshe.movafagh bashid.