نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

کنترل و اعتماد

 

 

ولنتاین پس فرداست و من موندم که چی برای نرگس بخرم. هیچ چیز خاصی بنظرم نمیاد که احتیاج داشته باشه. کادو خریدن هم بعضی اوقات کار سختیه. پیشنهادات شما در این زمینه بشدت مورد نیاز است.

وبلاگ گنجشک عاشق و گربه وحشی رو خیلی دوست دارم. این دو تا عاشق مطالبشون خیلی به دل میشینه. مخصوصا که تو وبلاگشون از بچه بازی و لوس بازیهای معمول بین دخترها و پسرها خبری نیست. پست آخرشون منو به این فکر انداخت که مطلبی در رابطه را "اعتماد" بنویسم.

 

 

عدم اعتماد مشکلیه که بین خیلی از پسرها و دخترها وجود داره. این بین اونهایی که احساسشون خیلی جلوتر از عقلشون حرکت میکنه بصورت خیلی بارزتری وجود داره. دو نفر در حالی که شناخت چندانی از هم ندارن بشدت از نظر عاطفی وابسته میشن و بقول معروف قلبشونو میدن دست یکی دیگه و بعد دائم نگرانن که طرفشون قلبشونو نشکونه.  بعدش هم با کنترل کردن و گیر دادن و بعضی اوقات با حربه هایی که هیچ نتیجه ای جز خراب کردن رابطه نداره، بقول خودشون میخوان مطمئن بشن که طرفشون دوسشون داره و بنابراین میشه بر مبنای اون دوست داشتن به طرف اعتماد کرد. از نظر من بهتر اونه که ادم اول طرفشو بشناسه و ببینه که طرفش ارزش اعتماد کردن رو داره یا نه و بعد از نظر عاطفی درگیر بشه.  میدونم گفتنش راحته و عمل کردنش سخته، ولی دوست داشته باشیم یا نه، راهش همینه. خیلیها رو میبینیم که الکی اعتماد میکنن و بعد که رو دست میخورن چنان به همه چیز مظنون میشن که حتی وقتی یه آدم قابل اعتماد هم سر راه زندگیشون قرار میگیره، اینقدر به طرف مظنونن که همه چیز رو خراب میکنن.

یادمه یکی از دوستام با یه دختری دوست بود و هنوز دو هفته نگذشته دختره عاشق این دوست من شد و دائم نگران اینکه دوست من دودره اش کنه. یه روز زنگ میزنه به دوستم و دوستم داشته مادر و خواهرشو برای خرید میبرده بیرون. دختره گیر میده که میخوام باهات حرف بزنم و هر چی دوستم اصرار میکنه که حالا بزار بعدا صحبت کنیم دختره گیر میده که نه همین الان باهات کار دارم. دوستم هم نگران میشه که چی پیش اومده و مادر و خواهرشو با آژانس میفرسته و برمیگرده پای تلفن و جویای ماجرا میشه. دختره میگه کاری نداشتم فقط میخواستم بدونی که من از مادر و خواهرت مهمترم. دوستم از عصبانیت داشت منفجر میشد. چند روز بعدش با یکی از دوستهای دوست دخترش صحبت میکنه و میپرسه نمیدونی فلانی چرا اون رفتار رو کرد و جواب میشنوه که میخواست مطمئن بشه که برات خیلی مهمه و حالا که اینو فهمیده خیلی خوشحاله. طبعا اون دوستی خیلی دوامی پیدا نکرد چون اون دختر به عناوین مختلف میخواست دائم مطمئن بشه. البته تو پسرها هم اینطوری کم نیست، پسرهایی که هیچ چی نشده از پدر و برادر دختره غیرتی ترن و جوری با دوست دخترشون رفتار میکنن که خجالت آوره.

 

 

بزارین یه مثال دیگه بزنم. فرض کنید شما یه دختر مجرد هستید و دوست پسرتون بهتون زنگ میزنه و میگه تو صندوق عقب ماشین من یه سری لباس دخترونه هست، شما میپرسین چه جور لباسهایی و اون میگه لباسهایی که خیلی مناسب نیست و خیلی بازه و ..... شما چه عکس العملی نشون خواهید داد؟

راستش این اتفاقیه که برای من افتاد. صندوق عقب ماشینو باز کردم و دیدم یه کیسه توش هست پر از لباسهای دخترونه اونهم چه لباسهایی. فکرم به هیج جا نمیرسید. از طرفی میدونستم نرگس کسی نیست که چنین لباسهایی بپوشه. زنگ زدم به نرگس و جریان رو گفتم. نرگس هم جا خورد و گفت که لباسها مال اون نیست. پرسید ماشینتو دست کسی ندادی؟ گفتم: نه.  بشوخی گفت: ماشینو دست بابات هم ندادی و کلی خندیدیم. ولی بابام ماشین خودشو داشت. نرگس پرسید حتی کلید ماشین هم به کسی ندادی. من فکر کردم و گفتم چرا. چند وقت رفته بودیم کوه با ماشین من و هوا گرم بود. دوستم میخواست کاپشنشو بزاره تو ماشینم و من کلیدو دادم بهش. ولی اخه چه ربطی به داره.
به دوستم زنگ زدم و کاشف به عمل اومد که بعله، آقا لباسها رو برای دوست دخترشون خریده بودند. (اصلا چه معنی داره که آدم از این لباسها برای دوست دخترش بخره). دوستم لباسها رو میزاره تو صندوق عقب ماشین من و از قضا همون روز با دوست دخترش دعوا میکنه و دوستیشون تموم میشه و بل کل لباسها یادش میره.

خلاصه اینکه وقتی خودتون هم میدونید که اگر به طرف اعتماد نداشته باشین هم پدر خودتون رو در میارید و هم پدر طرفتونو، اول ببینین که طرف قابل اعتماد هست یا نه و بعد از نظر عاطفی درگیر بشین. میدونم سخته ولی شدنیه.

موفق و پیروز باشید

-امیر

 

 

نظرات 19 + ارسال نظر
لیته سه‌شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:29 ب.ظ http://binambinam.blogfa.com

سلام نرگس وامیر عزیز

موافقم واقعا عمل کردن بهش خیلی سخته ومن ناخودآگاه در این موردها خیلی حساسیت نشون میدم.البته دارم سعی میکنم که بهتر بشم.ممنون از وبلاگ جالبتون.راستی در مورد ولنتاین یه e-mail عاشقانه شخصا برام خیلی جذاب می شد.حالا نرگس خانوم رو نمی دونم. :-))))

ممنون از پیامتون. ایمیل ایده خوبیه ولی من بیشتر دوست دارم یه چیزی برای نرگس بخرم.

فــَرا چهارشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:50 ق.ظ

قالب وبلاگ خیلی بهتر شده ... ؛ گل ؛ چطوره برای ولنتاین ؟ یا یک چیز تزئینی برای داخل ماشین جدیدش ... بعضی وقتها هم آقایون کاری میکنند که احساس بی اعتمادی بوجود می آد در خانومها .. مثلاً من با یک موردی برای ازدواج آشنا شدم و اون آدم هر روز میگفت عاشق منه اما بعد از یک مدت متوجه شدم به تازگی در چند تا سایت دوست یابی و حتی یک سایت صیغه عضو شده و با چند نفر پیغام رد و بدل کرده ...

فرا چهارشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:50 ق.ظ

راستی گلهای نرگستون در چه وضعیتند ؟ شور خوش طعم شده بود ؟

محمد چهارشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:15 ق.ظ http://www.mami23.persianblog.ir

شاید این عدم اعتماد در خیلی‌ها وجود داشته باشه ولی همون‌طور که شما گفتین کنترلش مهم‌تره.
به طور طبیعی من هم همیشه دوست داشتم که مورد اطمینان باشم و پیش هم اومده که دوستم که فقط با هم دوستیم(سطح تعریف شده ولی علاقه هم شاید بین ما باشه) به نظرم اومده که چند بار ازم پرسیده فلان دختر که اسمش رو آوردی کی بود...و البته من هم جواب دادم و خوشحال هم شدم که حتی با کنایه هم شده از خودم پرسیده و این به نظرم وقتی که آدم گیری توی کارش نداشته باشه خیلی اعتماد به نفس بهش میده و دل طرف مقابلش رو هم شاد می‌کنه.
ممنونم و پاینده باشید.

زیبا چهارشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:28 ق.ظ http://zibapourian.blogfa.com

سلام نرگس جان و امیرجان- اول بگم که من دیشب خواب امیر رو دیدم- با اینکه تا حالا ندیدمتون و اصلا توی مدت اخیر به شما فکر نکرده بودم که بخوام خوابتون رو ببینم. الان که ایمیل پست جدید رو دیدم یادم اومد که دیشب یه خوابی دیدم اما نمیدونم چی گذشت تو خواب فقط یادمه که اقا امیر داشت در مورد یه موضوعی با من حرف میزد -
بگذریم. من برای ولنتاین یه عالمه پاستیل برای عزیز دلم خریدم که بهش بدم. آخه عاشق پاستیله. میخوام بزارمشون توی یه جعبه ی زشت کفش و بهش بدم تا وقتی بازش میکنه ذوق کنه
دو نقطه دی
البته معلومه که نرگس جان مثل آقای ما شکمو نیست که راحت بشه خوشحالش کرد اما فکر کنم یه شام امیرپز دونفره در یک محیط پر از گل و شمع و موزیک ملایم یه جو عاشقانه و آروم میسازه که بیشتر خوشحالش می کنه. اما هدیه ی شما هرچی که باشه مطمئنا نرگس جون خوشحال میشه...
شاد باشید.

زیبا چهارشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:30 ق.ظ http://zibapourian.blogfa.com

راستی
اگه جداْ میخوای یه چیزی بخری چند تا سی دی موزیک خوب یا چند تا کتاب خوب که میدونی دوست داره بگیر براش

آلیس چهارشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:04 ق.ظ http://www.littlemermaid.blogfa.com

سلام..
من با نظرتون کاملا موافقم ولی واقعا نمیدونم چطوری میشه که نشه دل سریع نبست اول با عقل انتخاب کرد بعد بادل پیش رفت... نمیدونم...
برای روز ولنتاین خرید یک شاخه گل و قشنگترین لبخند بتونه هدیه خوبی بباشه یا یک نفرو میشناسم که برای خرید کادو باهم میرن خرید..شما هم میتونید اینکارو بکنید یا بپرسید یا با هم برید خرید...
فعلا

ستاره چهارشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:50 ق.ظ

سلام داداش امیر من اونی که دوست داشتم به خودم کادو بدن رو میگم اینجوری بهتره شاید یه کمکی هم بشه یه عالمه گل رز سرخ این احساس ارامش به ادم میده یه ساعت مچی ناز البته باید خیلی خشگل تر از ساعت قبلیه که دست نرگسه باشه و مدلشم جدید باشه یا میشه یه خرس تپل و بزرگ بخری واسش که بشه نینی شما و نرگس و........( یه چیز می خوام بگم...خدایا بگم ؟!!!نگم ؟!!!! همه چشمها بسته این خصوصیه یه کم اما بانمکه دیگه ویرم گرفته به داداشیم بگم )بعدش انقده کیف میده شبها سه تا یی همو بغل کنین کلیم میخندین داداش امیر اگه بی ادبی شد ببخشید دوستون دارم بوووووسسسسسسس واسه ستاره هم که کنکور داره دعا کنید ما که از این دنیا جز درس چیزی نفهمیدیم .شاد باشین گلای مهربون ولنتاینتون مبارک .

ستاره چهارشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:18 ق.ظ

سلام دوباره!
داداش امیر من الان داشتم وبلاگ دوستم سونیا رو می خوندم از حسادت گفته بود...یهو پیش خودم گفتم امیر فک نکنه من از اینکه شادن حسودیم شد گفتم منم که از زندگیم فقط یه چیز فهمیدم اونم درس! گفتم بیام بگم که منظورم این بود که بابا تورو خدا این ستاره بیچاره رو هم دعا کنید کنکور بسی نزدیک است و استرس امان منو بریده به دوستاتونم بگین دعا کنن شاید لطف خدا نصیب ما بشه و قبول شیم دوستون دارم ستاره اصلا ادم حسودی نیست و از ادمای حسود بدش میاد بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسس

ندا چهارشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:46 ق.ظ http://ghazalism.blogfa.com

سلام امیر آقا
نمیدونم واقعا ... توی این دوره یا جوونهای ما واقعا معنی عشق رو نمیدونند و درک نمیکنند یا اینکه ....
بهر حال جای تاسف داره ... کاش درک میکردیم که عشق فقط احترام و احترام ...
خیلی جالب بود.

ندا رستمی

فیروزه چهارشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:54 ب.ظ

سلام به زوج خوشبخت...ولنتاین رو بهتون تبریک میگم و از خدا میخوام که سالیان سال عاشقانه زندگی کنید...کادو خریدن خیلی سخته اما خوب خیلی هم حساسه مخصوصا واسه عشقمون اونم نرگس عزیز که به نظرم هر کادویی در مقابل عشقش کمه و از طرفی میدونم حتی یک شاخه گل از طرف شما واسه نرگس جان پر ارزشه...همیشه سالم و عاشق باشید

دوست جدید چهارشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:47 ب.ظ

سلام.من امروز برای شوهرم یه سوسماره سندی نارنجی خریدم.خیلی خوشگله.اون نمیدونم چی خریده.تا فردا باید صبر کنم.

پرنسس پنج‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:30 ق.ظ http://heartthrob.blogfa.com

:)
همین الان داستان عشق شما دوتارو خوندم و .... خیلی جاهاش (‌ آخریش مثه اون موقعی که نرگس توی صف منتظر ویزای آمریکا بود )‌از شدت هیجان بغض گلوم رو گرفته بود و تند تند می خوندم و توی دلم دعا می کردم که اتفاق بدی نیفتاده باشه ..... میشه بگم از صمیم قلبم الان برای جفتتون خوش حالم که حداقل بعد از گذروندن این همه سختی به هم رسیدید؟؟ میشه بگم که واقعا از خوندن سطر به سطر داستان عشق تون مخصوصا قسمت دومش قلبم سرشار از محبت و دوستی شد و توی دلم بارها و بارها به پایداری عشق تون احسنت گفتم؟؟
همیشه کلمه ها همه ی اون چیزهایی رو که ما احساسش می کنیم رو بیان نمی کنن و من واقعا نمی دونم چه جوری از ورای این کلمه های بی احساس ٬ صادقانه ترین شادباش هام رو خدمتتون بگم اگرچه که ممکنه مدت زمان زیادی از ازدواج تون گذشته باشه. ( فعلا فقط تونستم قسمت داستان عشق مارو بخونم و اونجا هم ببخشید تاریخ نداشت )
در هر صورت هر مدتی هم که گذشته باشه این شادباش من رو پذیرا باشید و بدونید از خوش بختی شما یه نفر از صمیم قلبش خوش حاله :)

ممنون از این همه نظر لطف

مریم پنج‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:42 ق.ظ http://www.maryamo.blogfa.com

سلام.
حرفاتون همیشه برام مفید بوده و سعی می کنم از تجربه هاتون استفاده کنم.
بازم بیاین وبلاگم . بای

... پنج‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:29 ب.ظ

ma IRANIHA khodemoon rooze eshgh darim: 29 bahman rooze SEPANDAAR MAZ rooze eshgho mehre ARIYAYIE ke 100ha saal GHABL az rooze valentine vojood dashte va dar in rooz mardhaye IRANI be zanha va dokhtahashoon hedie midadan! 29 bahman ro faramoosh NAKONIM. biayid ARYIAYI bashim va ariyayi BAAGHI BEMOONIM

محمدرضا پنج‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:41 ب.ظ

من الان یه ساله که با وبلاگ شما آشناشدم ؛امیر جان راستش من از بچگی به دختر عموم علاقه مند شدم اونم همینطور.اما خانوادهامون به هیچ وجه راضی نیستند.ما اصفهان واونا تهران زندگی می کنیم .لطفا با من صحبت کن و کمکم کن .نمی خوام بهم بگی حالا که نمی شه بی خیال بشم .کمک می خوام .راستی ولنتاین مبارک.فکر کنم یه فیلم قشنگ و به یاد موندنی بتونه هدیه خوبی واسه نرگس باشه

سونیا پنج‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:12 ب.ظ http://sploveforever.persianblog.ir

نرگس جون و امیر جونم ولنتاینتون مبارک
همیشه شاد و عاشق و پیروز باشین

مریم جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:11 ق.ظ http://www.maryam1979.blogfa.com

داشتم نوشته های عاشقانه های نرگس رو می خوندم، بدجوری گیرش افتاده بودم. دیدم خیلی زیاده گفتم بقیش رو میام و بعدا می خونم. الان باید برم برای امتحانم بخونم

اما خیلی زیبا نوشتید، راستش من خیلی از وبلاگهای عاشقانه خوشم نمیاد ولی نوشته های شما رو خیلی دوست داشتم و حتما تا آخرشون رو می خونم

از صمیم قلبم براتون آرزوی مراحل بالاتر و بالاتری از عشق رو می کنم.

مریم جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:14 ق.ظ http://www.maryam1979.blogfa.com

من به شما پیوندی زدم از وبلاگم. برای این نگفتم که شما هم منو اضافه کنید. دوست داشتم بدونید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد