نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

نقشه سخنگوی گوگل

 

 

وبسایت گوگل هم هر روز یک امکان تازه به لیست امکاناتش اضافه میکند. یکی از این امکانات که مدتی است پیاده سازی شده "نقشه گوگل" نام دارد. البته نقشه های اینترنتی چند سالی است که وجود دارند اما نقشه های اینترنتی گوگل امکانات بیشتری را فراهم میکنند.

جدیدا امکان نقشه سخنگو هم به بازار آمده است. این امکان در آمریکا کاملا مجانی است و برای استفاده از آن فقط به یک تلفن نیاز دارید. به شماره مربوطه زنگ میزنید و در کمتر 5 از ثانیه به تلفن شما جواب داده میشود. شخص پشت تلفن با مهربانی و صبر به شما کمک میکند تا مسیر خود را پیدا کنید. او حتی فارسی صحبت میکند و از آن گذشته گاهی در انتهای مکالمه به شما میگوید که چقدر دوستتان دارد. باورتان نمیشود؟

 

یه ایمیل به نرگس بزنید و بپرسید چند بار سر کار من زنگ زده و آدرس پرسیده؟

 

نظرات 20 + ارسال نظر
سونیا چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:54 ب.ظ http://sploveforever.persianblog.com

سوک سوک بازم من اول شدم اخی باز خوبه که به قول خودت با صبر و مهربانی کمک میکنی خدا همه مردارو صبور کنه امیین :(( الان امیر میگه ما مردا از دست شما زنا خود بخود صبور میشیم :((

فیروزه چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:10 ب.ظ http://ghomshode2love.blogfa

سلام به نرگس جان و امیر اقا
امیدوارم که خوب باشین.بهتر شدین اقا امیر؟؟؟
نرگس جان مرسی از ایمیلت.می خواستم ببینم اگه می شه اوبلاگ منو بزارین تو پیونداتون.
دوستون دارم.

فیروزه چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:18 ب.ظ http://ghomshode2love.blogfa

بازم سلام
می خواستم بدونم اگه بخوایم عضو خبرنامه این وبلاگ بشیم
باید نام کاربری مون چه نامی باشه
متشکرم

سهیل پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:40 ق.ظ http://loveyou.blogsky.com

سلام . خوبید ؟ دلم واستون یه ذره شده بود . امیر جون خوبی ؟ آبجی نرگس خوش می گذره؟ عالی می نویسید مثل همیشه . راستی منم به روزم . خوشحالم می کنید بی یاین پیشم نوگلای باغ زندگی . مواظب خودتونو همدیگه باشید

سارا پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:41 ق.ظ

سلام...خوبین؟چه جالب من اولین نفرم که کامنت می ذارم...برام خیلی جالبه که شما اونجا راهو گم می کنین و نیاز به نقشه دارین.....

سحر پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 06:48 ق.ظ http://copol64.mihanblog.com

کی می شه یه نقشه سخنگو مثل اونی که شما میگید گیر ما بیاد؟؟؟(چشمک)

. پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 07:26 ق.ظ

باریکلا بابا ! دو ساعت سرکاریم؟ ( بامزه بود انصافا )
خوش به حال نرگس خانم با این امکاناتشون !‌

موفق باشید.

لیلا(برای خودت زندگی کن) دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 05:58 ب.ظ http://www.u4u.persianblog.com/

سلام
وای مطلب جالبی بود . این آقا امیر باهوشه اگه بخواد جالب بنویسه هوش و ذکاوتش معلوم میشه توی دست به قلم بردنش
موفق باشین

سارا سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 06:31 ق.ظ http://sara77.blogfa

سلام .
امیدوارم همیشه همیشه سلامت و شاد باشید .
می خواستم بدونم این اجازه را دارم که لینک بدم ؟

هیرودیا یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:57 ق.ظ http://mysanctum.persianblog.com

سلام به امیر و نرگس
پست رو خوندم!
خب آره!شرکت های این شکلی هر روز به فناوری و تکنولوژی شون اضافه می کنن!حالا گوگل و یا یاهو در زمینه ی نرم افزار!که واقعا هم مفید واقع می شه!
اما اگر لینکش رو توی پست می ذاشتی خیلی خوب بود ها!!
توی پستی خوندم که گویا نرگش خانم سرما خوردن،حالشون بهتر که شده خدا رو شکر؟
موفق باشید و شاد

بهنام یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:11 ق.ظ http://14bedar.persianblog.com

خیلی با نمک بود انصافاْ. همیشه شاد باشید..

مهسا دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:06 ق.ظ http://thisismine.mihanblog.com

با سلام مهسا هستم.وبلاگتون رو خیلی دوست دارم.و با اجازتون شما رو تو لیست لینک خودم گذاشتم .اگه دوست داشتین لینک منو هم تو لسیتتون اضافه کنید.ممنون

ندا دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:51 ب.ظ http://gaahnameh.persianblog.com/

من میدونم چرا . تو نمیدونی؟؟؟

علی چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:50 ق.ظ http://www.bitter-coffee.persianblog.com

سلام ... حدود یه سال پیش وبلاگ قبلیتونو تو پرشین بلاگ خوندم ... راستش ماجرای اشناییتون با همسرتون رو هم خوندم و حتی سیوش هم کردم ... امروز به طور اتفاقی بازم وبلاگ قبلیتونو دیدم که نوشته بودین به اینجا اومده ... به هر حال اومدم اینجا بهتون سر بزنم ... موفق باشین ... علی ...

خانومی و آقایی جمعه 17 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 03:18 ق.ظ http://khanomivaaghaii.blogsky.com

سلام...خوبین؟؟خیلی عالیه...حتی اگه آدم گن شه سریع میتونه راهش رو پیدا کنه....
راستی خیلی وقته لینک ثابت وبلاگمونین ..انتظار داشتم حداقل لینکمون رو تو لیستتون ببینیم ولی):
ما آپیم...اگه دوست داشتین بیاین

ملیحه شنبه 18 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:52 ق.ظ http://yasemehraboon.blogfa.com

سلام به گرمی عشق شما......

داستانتون رو خوندم همش رو....
به نظرم آدم هایی که با سختی به هم میرسن قدر همدیگرو بهتر میدونن.....

این گل هم از طرف من تقدیم به شما...


___________***_*__*_____* _________
__________****_____**___****** ____
_________*****______**_*______** __
________*****_______**________*_**
________*****_______*_______* _____
________******_____*_______* ______
_________******____*______* _______
__________********_______* ________
__***_________**______** __________
*******__________** _______________
_*******_________* ________________
__******_________*_* ______________
___***___*_______** _______________
___________*_____*__* _____________
_______****_*___* _________________
_____******__*_** _________________
____*******___** __________________
____*****______* __________________
____**_________* __________________
_____*_________* __________________
_____________*_* __________________
______________** __________________

باران بهاری چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:35 ق.ظ http://18bahman.mihanblog.com

سلام
خوبین زوج خوشبخت؟ چرا اینجا رو آپ نمیکنین ؟

نیلوفر شنبه 25 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 06:42 ق.ظ http://neeloofar.com

من همیشه از خیلی وقت پیش وبلاگتون رو میخوندم و توی اورکات هم دیده بودمتون.کاش همه زوج ها مثل شما بودن و مثل شما فکر میکردن.اونی که اون کامنت رو داده احتمالا از عقده های درونی خودش رنج میبره.واقعا باید به خودتون افتخار کنین

رضا محبی یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 03:29 ب.ظ

امیر خان من رضا هستم که در پست قبلی پیامشو گذشتی, من قصدم توهین به کسی نبود, ولی ذاتا آدم رکی هستم و فقط می خواستم که شما را متوجه نقطه نظر متفاوتی کنم. بر عکس اون چیزی که فکر میکنی من وبلاگ شما را کاملا خوندم و آدمی هم نیستم که با چشم بسته و یا برای آزار دیگران حرف بزنه. تعجب میکنم که چطور دقیقا بعد از نوشته من شما در مورد سرما خوردگی خودت و پرستاری نرگس خانم نوشتی در حالی که همیشه قضیه برعکس بود, مگر اینکه خودت هم در اون پشت احساس کنی که حداقل قسمتی از حرفهام درسته. اساسا فکر نمیکنم که یک عشق واقعی تا این حد نیاز به فریاد کشیدن خودش داشته باشه.

می گویند عشقی واقعی هست که معشوق انتخابهای دیگری هم داشته باشه و از بین آنها عشق خودش را انتخاب کنه, به داستان/سرگذشتتون که خوب نگاه کنی می بینی که با فشارهایی که نرگس خانم از طرف خانوادش احساس می کرده انتخابی به جز شما نداشته و از دست دادن شما برای او مساوی بازگشت به اون وضع غیر قابل تحمل وصف شده در داستان را داشته, در قسمتی از این داستان/سرگذشت میخوانیم که در مراسم عروسی امیر و نرگس دوستان نرگس به دور او جمع می شوند و از او میپرسند: این (اشاره به امیر) را از کجا پیداش کردی? پس از خواندن این قسمت با خودم گفتم که این جمله مفهوم دیگری هم داره: حداقل از دید دوستان هم طبقه نرگس اینطور میشود استنباط کرد که میپرسند چنین فردی را که از یک زندگی مرفه! و قابل قبول! برخوداره و علاوه بر اون از یک رشته/دانشگاه خوب فارغ التحصیل شده ! را از کجا گیر آورده, (مشخصا اگر امیر چنین شرایطی را نداشت دوستان نرگس هم چنین حرفی را نمیزدند) و جالب اینکه نرگس خانم هم به علامت تایید آنها میگه: نگران نباشید, من همه دوستهای امیر (همکلاسیهاش!) را خوب میشناسم, شما هم میتونید انها را تور کنید (البته این آخری را دیگه نمیگه ولی فکر میکنم که به اندازه کافی از معنی جملی قبلیش مشخصه). ...... و یا اون قسمت حال به همزن زیر لفظی گرفتن که در مورد چنین چیزی حتی در مراسم عقد بدون عشق هم نه خوانده و نه شنیده بودم.
از اونجایکه از جزییات کوچک زندگی (مانند چنین مفاهیمی در داستان که تعدادشان کم هم نیست) خیلی از واقعیات مشخص میشه از خودم میپرسم: اینکه شد همون معامله و بده بستون همیشگی, پس به سر عشق چی اومد?! امیدوارم که دلیلش انتخاب بر اساس منافع شخصی نباشه!!!

.....بهرحال امیدوارم که در یک دنیای مجازی, خودتون را با به به و چه چه گفتن افرادی امثال مامان کیا و کیارش یا اون دختری که هر دفعه با شما قایم باشک بازی میکنه یا تین ایجر هایی که با خوندن داستانتون بقول خودشون تصور می کنند که فیلم هندی دیده اند و افرادی که تحت تاثیر احساسات در هر شرایطی مجیز شما را میگویند گول نزنید .
بقول معروف دنیای بی خبری هم برای خودش عالمی دارد........

فرید شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:55 ب.ظ

خدا خفتون نکنه

تا جمله آخر رو نخونده بودم هنوز تو بهت و نا باوری بودم

الان اینقدر بلند خندیدم که ....

همیشه خوش باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد