نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

در راستای ورزش

سلام به همه دوستای خوب،

همونطور که در پستهای قبلی گفتم، تصمیم گرفتم دوباره ورزش رو از سر بگیرم. از هفته پیش تمرینات برای دو نیمه ماراتن رو شروع کردم. اگر همه چیز خوب پیش بره ممکنه تمرینات رو برای دو ماراتن کامل ادامه بدم. ماراتن کامل معادل ۲۶.۲ مایل (۴۲ کیلومتر) است. خودم که خیلی امیدوار نیستم.

با بچه های ایرانی اینجا هم قرار گذاشتیم که هفته ای یکبار فوتبال بازی کنیم و دیروز اولین بازی رو انجام دادیم. خیلی خوب بود، هوا هم عالی بود. بازیهامون دو تا ۱۵ دقیقه بود. بازی اول که تموم شد دوباره یار کشیدیم و بازی دوم رو شروع کردیم. اولای بازی یکی از بچه ها از تیم مقابل که بازیکن خیلی خوبی هم هست دروازه بان رو جا گذاشت و مستقیم شوت کرد سمت گل. ار اونجایی که کسی تو دروازه نبود خیلی محکم شوت نکرد. منم با تمام قوا رفتم که توپ رو بزنم و بقول معروف یه تکل بلند رفتم که تنها نتیجه اش این بود که پام پیچ خورد.

با همون پای پیچ خورده بازی رو ادامه دادم. شنیدین میگن گرمی حالیت نیست. منم همونطوری بودم. اومدم خونه، دوش گرفتم و درد پام کمی بیشتر شد. شب با نرگس داشتیم میرفتیم عروسی، لباس پوشیدیم و رفتیم. تمام راه رو نرگس رانندگی کرد. وقتی رسیدیم درد اینقدر زیاد شده بود که داشتم فکر میکردم برم بیمارستان، اما از طرف دیگه عروسی یکی از بهترین دوستامون بود و نمیشد. خلاصه سرتون رو درد نیارم، تمام مدت عروسی پام (بدون کفش) روی صندلی کناری بود با یه کیسه بزرگ یخ روش. من تا دیروز نمیدونستم درد و اشتها با هم رابطه دارن. اینقدر پام درد میکرد که گرسنگی یادم رفته بود.

البته این مسئله یه خوبی هم داشت. اونهم اینکه مثل شاه ها نشسته بودم و نرگس و دوستام برام قهوه میاوردن، شام میکشیدن، دسر میاوردن و دائم میپرسیدن که چی میخوام. خیلی کیف میده خداییش: لطفا یه قهوه با کمی شکر و بدون شیر.

خدا رو شکر الان یه کم وضع بهتره و لنگ لنگان میتونم چند قدمی راه برم.

موفق باشید

-امیر