نوشته شده توسط نرگس:
سلام به همگی،
این امیر هم بخدا عجب موجودیه، همه کاری ازش بر میاد. هر چیز خرابی بهش بدی درست میکنه. مثلا این ضبط ماشین من 3 بار کارش به اورژانس کشیده شده و هر سه بار هم دکتر (که همون امیر باشه) درستش کرد. دفعه اول سی دی رو که تو ضبط میکردی حدود 30 ثانیه قژقژ میکرد و بعد سی دی رو میداد بیرون. امیر دل و روده ضبط رو ریخت بیرون و گفت باید روغنکاری بشه. درست شد اما بعدش تا تو دست انداز میفتادم ضبط برای چند ثانیه قطع میشد. معلوم شد آقای دکتر وقتی داشتن ابرو رو درست میکردن زدن تو چشم. امیر گفت یکی از پایه های هیدرولیکش شکسته. درست تا وقتی هوا چند روزی سرد شد و دوباره ضبط از کار افتاد
. امیر گفت کار اون روغنه است، حتما ماسیده. ظاهرا درست میگفت چون هوا که گرم شد، ضبط هم درست شد. دفعه سوم اصلا دیگه سی دی توی ضبط نمیرفت. باز امیر رفت با جعبه ابزارش تو ماشین. یادمه وقتی با موبایلش از تو ماشین بهم زنگ زد در حالیکه ضبط رو تا اخر بلند کرده بود، کف کردم.
این آداپتور لپ تاپ من الان 8 ماهیه که قطعی داره. هی باید با سیمش ور بری تا جریان برق رو عبور بده. دیروز هرکاری کردم این سیم کار نکرد که نکرد. با امیر راه افتادیم رفتیم مغازه ای که لپ تاپ رو خریده بودیم. فروشنده گفت که باید 100 دلار بدیم و یه اداپتور نو بخریم. حالا خود لپ تاپ رو 2 سال پیش خریدیم 300 دلار. رفتیم چند تا مغازه دیگه، اونا هم همین رو گفتن. دیگه ناامید شدیم و برگشتیم خونه. حالا روم هم نمیشه به امیر بگم که این آداپتور رو حتما باید بخریم. توی دلم گفتم دیگه لپ تاپ بی لپ تاپ. امیر گفت بریم یه ولت متر بخریم ببینیم قطعی از کجاست. سرتونو درد نیارم، چند ساعتی با این سیم ور رفت. وقتی از اطاق اومدم بیرون دیدم که سیم بدبخت رو ریز ریز کرده. بشوخی گفت 100 دلار از پس اندازت بده برم آداپتور بخرم. منم که انگار دنیا بهم داده باشن گفتم باشه ولی الان دیگه مغازه ها بستن، فردا برو.
مامانم زنگ زد و مشغول صحبت با مامان جونم شدم. وقتی صحبتم با مامان تموم شد امیر صدام کرد و گفت بیا تو هال برات سورپریز دارم. دیدم برام خرجی گذاشته رو میز تلویزیون. آخه چند وقتیه که امیر برای شوخی هر هفته 25 دلار به من خرجی میده. از وقتی رفته سرکار این قانون رو خودش وضع کرده. رفتم سمت تلویزیون که امیر گفت دیدی گول خوردی، نکته اصلی رو از دست دادی. سرمو چرخوندم دیدم امیر سیم لپ تاپ رو چسب زده. جل الخالق، آخر نمیدونم این سیم بدبخت که ریز ریز شده بود چه جوری دوباره داشت کار میکرد. خلاصه اینقدر ذوق کردم که نگو.
یه کفش خریده بودم که خیلی دوسش داشتم. هم خیلی راحت بود و هم خیلی خنک. یه چیزی کمی شبیه اینکه این پایینه. بندش که دور مچ پا قرار میگیره با یه حلقه فلزی به کفش متصل بود و اون طرف بند هم مثل کفشهای دیگه بود که سوراخ داره و به سگکی که روی کفشه وصل میشه. اون حلقه شکست و در نتیجه بندش آویزون میموند. کلی غصه خوردم. میدونستم اگه به امیر بگم بریم یکی دیگه بخریم حتما میگه نه. منو که دید پرسید چرا اینجوری راه میری؟ گفتم آخه کفشم خراب شده. یه نگاه به کفشم انداخت و گفت این کاری نداره. جای حلقه از این فنر گردای جا سوییچی گذاشت. اونی رو هم که سالم بود عوض کرد برای اینکه یک شکل بشه.
نمیدونم امیر این کارها رو چه جوری بلده. بعضی مردها (مخصوصا اینجا تو آمریکا) لامپ سوخته رو هم نمیتونن عوض کنن. بعضی خانمها که دیگه نگو، مثل خود من. دگمه لباسم بیفته نمیتونم بدوزمش، حالا این امیر شلوار جین کوتاه میکنه، شلوار جین وصله میکنه. واقعا موجود جالبیه این امیر و در عین حال چقدر دوست داشتنی. بهش افتخار میکنم.
نوشته شده توسط امیر:
سلام به همه دوستان،
1- در مورد آداپتور باید بگم که دلیل اینکه میبینید دو جای اون سیم چسب کاری شده اینه که وقتی داشتم سر سیمو وصل میکردم مثبت و منفی رو جابجا وصل کردم. برای همین سیمو دوباره بریدم و مثبت و منفی رو جابجا کردم.
2- در ضمن در طول سیم آداپتور یه قطعه قلمبه وجود داشت که من چون نمیدونستم برای چی بود انداختمش دور. فکر کنم کارخونه اضافه گذاشته بود.
3- این هم یه عکس دیگه از صرفه جویی. دیدین تعویض روغنی ها حلبی روغن رو یه قیف گنده برمیگردونن تا از آخرین قطرات روغن هم استفاده بشه. حالا حکایت ماست با این تفاوت که ما اینکارو با روغن زیتون میکنیم. در ضمن سالاد شیرازی رو داشته باشین.
شاد باشید و سربلند،
-نرگس و امیر کاشانی
سلام امیر آقا و نرگس خانوم.من همیشه مطالب وبلاگتونو دنبال میکنم. از اون اول آشنایی تون تا حالا. اون وقتا خودم وبلاگ نداشتم ولی الان اومدم که آدرس وبلاگمو بهتون بدم.چون شما جزو دوستای قدیمی من هستید. امیدوارم من هم بتونم مثل شما جفت آیندم را درست انتخاب کنم .واقعا بهتون تبریک میگم.به منم سر یزنین . خوشحال می شم.
مثل همیشه از خوندن نوشته تون کلی حس خوب بهم دست داد. وبلاگ شما به من خیلی روحیه میده چون بر عکس تمام دوستانم که ازدواج کردن و وقتی به من میرسن از دعواها و اختلافهاشون میگن شما از شادیهاتون مینوسین و در عین حال واقعگرا هم هستین.
مرسی نرگس جون که بازم نوشتی.
امیدوارم همیشه شاد باشید و خوشبخت.
سلام...امیدوام همیشه خاطرات خوب توی زندگیتون داشته باشید...نرگس جون بازم بهت تبریک میگم به خاطر وجود امیر خان گرچه شما لیاقتتون خیلی زیاده.مطمئنم که اینده خیلی خوبی دارید...با ارزوی خوشبختی بیشتر واسه شما...موفق باشید
سلام عزیز وبلاگ ساده ولی پر محتوا داریخوشم اومد از وبلاگت امیدوار همیشه سربلند و پیروز باشی
خوشحال میشوم یک سرهم به ما برنی و در مورد وبلاگ من هم یک نظر بدی . متشکرم به امید دیدار
salam,
ali bod, va jaleb! shad bashid ta abad.
همیشه شاد و خوشبخت باشید.
داستان زندگی اتون رو نصفه خواندم می ایم و بقیه اش رو میخوانم اما اولین باره که پایم به وبلاگ شما باز میشود و راستش اولین پست وبلاگ اتون رو که خواندم فکر کردم دوست هستید!!!!!!!!!! نه زن و شوهر !!!!!!!!!!!!! واسه همین اون لینک کنار وبلاگ رو کلیک کردم و تا نصفه خواندم می آیم و بقیه اش رو هم میخوانم. ولی نرگس جان نمیدانستم زندگی پر از سختی و دردسر داشتی. امیدوارم همیشه همینقدر توانمند و پر تلاش باشی
خوشم میاد از اینکه اقایون بلد باشن این کارها رو انجام بدن.
سالاده هم خیلی عجیب باعث شد دلم سالاد شیرازی بخواد اونم ساعت هشت شب و در حالیکه موادشو ندارم تو خونه:((
سلام امیر و نرگس گل. من یک سال و نیمی هست که با وبلاگ شما آشنائی دارم. خیلی شما رو دوست دارم. از اول تا الان تمام ماجرا هاتون رو خوانده ام . راستی چرا دیگر از پدر و مادر هایتان و خواهر و برادرتان چیزی نمی نویسید . از آنها خبری دارید. و کی برای گردش به ایران میائید.
منم یکی از این همه کاره های دوست داشتنی رو کنارم دارم نمی دونم برای همیشه با هم خواهیم بود یا نه، ولی این قسمتش یکی از مایه های افتخار منم هست، خیلی هم کیف میده!
hehehehe :)) man do saal pish hamin bala sare laptopam omad, taaze injaa az man $200 gereftan bade do maah ham dobare mesle saabegh shod o digeh andakhtamesh doooooooor :)) akh jooooooooon ageh omadam pishetoon ba kolli az chis misaaye kharabam miam :)))
سلام به نرگس خانم گل و آقا امیر مهربون خوشحالم که هر دو سلامت و شاد هستین.شوهر بنده هم دقیقا آچارفرانسه خونه هست و من خیالم از بابت همه چیز راحته اما این پست شما باعث شد که من بیشتر قدردان اون باشم و کمتر گلایه کنم.پس میرم تا یه پست از خوبیهاش بذارم از شما هم ممنونم
خدا عمرتون بده یکی از مشکلات بزرگ منو حل کردید. یعنی حل که نکردید اما لااقل فهمیدم چیه. حقیقتش من یه ضبط صوت دارم که سی دی هم میخوره. یه دو سه سالی هست که زمستونها بخش سی دیش از کار میفته. یعنی درنمیاد که بشه توش سی دی گذاشت. سال اول فکر میکردم کهنه شده دیگه از کار افتاده. بعد تابستون شد یهو کار افتاد! حالا دوباره از کار افتاده. رادیو و کاستش کار میکنه اما این بخش سی دیش زمستونها خواب میره. حالا این راه حل فوری نداره؟ بذارم بغل هیتر٬ چمدونم سشوار بگیرم روش درست نمیشه؟
نوشته ها تون همیشه جالبه من این سایت رو خیلی دوست دارم .
راستی آقا امیر اون قطعه قلمبه اضافی رو بهش میگن پارازیت گیر ُ کارخونه اونو گذاشته بود تا پارازیت رو کم کنه . ولی نگران نباش چیز مهمی رو از دست ندادی ُ چون بدون اونم کار می کنه:D