نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

شام


سلام،


نمیدونم چرا پست قبلی متن نداشت. فکر کنم دگمه انتشار رو زدم و کامپیوتر رو بستم. به هر حال جریان از این قراره:


دیشب با نرگس شام رفتیم بیرون، یه رستوران یویانی خیلی باهال. رستورانش یه جوریه که بیشتر مشتریاش جوونا و دانشجوها هستن. پسری هم که مسئول میز ما بود یه پسر بسیار مودب که کارش رو هم خیلی خوب بلد بود. هر چی که سفارش میدادیم، باهامون چک میکرد که مطمئن بشه همون چیزی رو برامون میاره که ما میخوایم. جاتون خالی سالاد کاهو و سوپ برنج و مرغ خوردیم. بعدش هم ساندویچ بره (بخوانید بر-ره). کل صورتحساب شد 36 دلار. اینجا کسایی که تو رستوران کار میکنن پولشونو از انعام در میارن و از رستوران حقوق نمیگیرن. شما مجبور نیستید انعام بدین ولی معمولا افراد بین 15 تا 20 درصد انعام میدن که برای ما میشد بین 5 تا 7 دلار.


وقتی صورتحساب رو آوردن من به پسره گفتم یه دقیقه بقل میزمون بشینه. نرگس گفت الان یه کاری نکنی که اشکم در بیاد. من از پسره پرسیدم که ایا قبول داری که خدا به حرف آدمهای خوب گوش میکنه مخصوصا اگر برای یه کار خوب باشه، اون هم جواب مثبت داد. من گفتم این خانم زیبا رو که میبینی 9 ساله که همسر منه و بتازگی تصمیم گرفته که منو ترک کنه. من ازت میخوام که دعا کنی که همسر من تصمیمشو عوض کنه. یه نگاه به نرگس کرد و یه نگاه به من و با لبخند گفت که دعا میکنه که مشکل هر چی که هست حل بشه. منم 20 دلار بهش انعام دادم. 



از اون وقت تا وقتی که خوابیدیم، نرگس دو تا شیشه پر آبغوره اعلا تحویل داد. 


حتی تو این شرایط روابط نرگس و من خیلی دوستانه است، یعنی یکی ما دو تا رو ببینه و بعد بهش بگیم که داریم به جدایی فکر میکنیم حتما فکر میکنه سر بسرش گذاشتیم. به نرگس میگم ما نه تو این سالها دعوا کردیم و نه حالا که ممکنه از هم جدا بشیم. ماها اصلا یه چیزیمون میشه.


دیوونگی هم عالمی داره ها.

نظرات 16 + ارسال نظر
سینا یکشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:47 ب.ظ

واقعآ یه چیزیتون میشه

مهمان دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:16 ق.ظ

سلام
من فکر می کنم نرگس مشکلی دارد که فکر می کند اگر به زندگی با شما ادامه دهد شما را فدا کرده است و جلوی خیلی از لذت ها از شما گرفته می شود.غافل از اینکه بیشتر این کارش شما را عذاب می دهد

سعید دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:52 ق.ظ

سلام امیر جان
منو یادتون میاد؟ من تازه قراره بیام آمریکا و چند شب پیش با هم حرف زدیم. ما تصمیمونو گرفتیم. من میام آمریکا و سال دیگه در صورت توافق طرفین برمی گردیم.
من فکر نمیکنم که شما یه چیزیتون بشه. من واقعا نمی دونم بین شما چه اتفاق افتاده و چرا نرگس خانم می خواد ترکتون کنه، اما من فکر می کنم بتونم نرگس خانم رو درک کنم. منم عاشق یکی هستم و می خوام ترکش کنم، اما هر بار که می بینمش اشک از چشام در می یاد، بخصوص وقتی احساسات سرشار طرفمو می بینم. واقعا نمی دونم این پیشنهاد چاره ساز است یا نه، اما فکر می کنم شما باید یه مدت جدا زندگی کنید ولی طلاق نگیرید. نرگس دوباره برمی گرده پیشتون. فکر می کنم شما باید این فرصت رو به نرگس خان بدید.
ببخشید من همینجوری بدون اطلاع از جزییات همچین پیشنهادی رو دادم. واقعا ممکنه پیشنهاد خوبی نباشه!

امتیس دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:11 ق.ظ

امیر جان ،نرگس عزیز اول اینکه بنظرم اگه اماده شنیدن انتقاد و نظر و راهنمائی دوستان در اینجا هستین شاید بهتر باشه کمی بیشتر درباره مشکل بوجود اومده توضیح بدین.راستش امیر من خیلی از حرفات نمیتونم پی به مشکل ببرم خیلی کمرنگ گفتی که حس میکنی نرگس این روزا به اندازه قبل دوستت نداره؟؟ شاید این یه حس باشه ......بیشتر با هم صحبت کنین..سکوت این جور وقتا معجزه نمیکنه شاید فقط درگیر سوتفاهمی شدین و با درددل با هم حل شه...رفتار همسران در طی زمان تغییر میکنه.بعد از ده سال زندگی شاید مثل سابق همسران قربون صدقه هم نرن حرفای عاشقانه نزن و..........اما اینا هیچ کدوم به معنی بی علاقگی نیست...نمیدونم شاید مردان جور دیگه ای به قضیه نگاه میکنن.چون خود من هم همین مرحله رو طی کردم یعنی دقیقا به جائی رسیدم که همسرم فکر میکنه مثل سابق عاشقش نیستم در حالیکه درست نیست و من هم دارم سعی میکنم با گفتگو این مشکلمون رو حل کنم نه اینکه بخوام خداحافظی کنم....خراب کردن خیلی راحته و همیشه براش فرصت هست اگه کمی تامل کنیم ضرر نمی کنیم.صبور باشین و بیشتر با هم صحبت کنین.و اگه دوست داشتین بیشتر از مشکلتون صحبت کنین
موفق باشین و مثل همیشه با عشق

امتیس سه‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:46 ق.ظ

من با مهمان موافقم و بعید نیست نرگس چنین احساسی رو داره....امیدوارم اینو به عنوان تعریف و خودنمائی نذارین اما این خاصیت خیلی از خانوماست که ترجیح میدن خودشون رو فدا کنن تا عشقشون به اونچه لیاقتش رو داره برسه وگرنه با علاقه ای که من بین شما می بینم بعید میدونم نرگس واقعا از ته دل قصد ترک کردنت رو داشته باشه

مریم سه‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:16 ق.ظ

می شه اینجا کامنت خصوصی گذاشت؟یا با ایمل براتون پیزی نوشت

سلام،

اگه مطلبی خصوصی هست لطفا به من ایمیل بزنید.

-امیر

پرستو سه‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ق.ظ

سلام
من رو یادتون می یاد؟
چند سال پیش وقتی با دنیای اینترنت و وبلاگ آشنا شدم اولین جایی که خوندم اینجا بود حتی چند بار هم باهاتون چت کردم...وقتی نوشتن اینجا متوقف شد خیلی ناراحت شدم بعد از مدتها که اتفاقی یه سر اینجا اومدم دیدم پست جدید گذاشتین از خوشحالی قلبم داشت از کار می افتاد اما حالا شوکه شدم
اون عشق چرا داره اینجوری می شه؟
با نظر بقیه موافقم که کمی گنگ صحبت کردین
فکر نمی کنید بهتره همونطور که جزییات این عشق رو نوشتید جزییات دلایل جدایی هم بگید که بهتر راهنمایی بشید؟
دلم خیلی گرفت خیلی....

نازی سه‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:10 ب.ظ http://nloonazi.blogfa.com

یه چیزی این وسط عجیبه. کاش نرگس هم بیاد نظرش رو اینجا بگه. کاش میشد داستان رو از زبون اون هم شنید. ببینم اصلا اینجا و نوشته های شما و کامنتهای بقیه رو میخونه؟! اگه میخونه عکس العملش نسبت به همه ی اینها چیه؟!

ღیه کوچولو و آقاییش چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:58 ق.ظ http://yekocholoo.blogsky.com

سلام..
امیدوارم هر مشکلی هر حل بشه:)

مستانه چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:23 ق.ظ

من باتون یه پیام مفصل نوشتم اما هیچ اثری ازش نیست شما اونو بین پیاما نگذاشتین.

یادمه پیام گذاشتین و تاییدش هم کردم، اما نمیدونم چرا نیست

مریم چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:24 ق.ظ

براتون به آدرس کنار صهحه وبلاگ ایمیل فرستادم

ندا چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:24 ب.ظ

سلام
من فکر می کنم بیشتر مشکلات روابط از این ناشی میشه که هر کس به تنهای فقط رفتار طرف مقابل رو تحلیل می کنه و ازش نتیجه میگیره بدون اینکه ازش بپرسه که واقعا تو منظورت از انجام اون کار همین بود که من فکر می کنم؟ همین مسئله به مرور زمان با عث یه انفجار میشه. در واقع در این حالت هر دو طرف مقصرند. اما اگه به هم زمان بدن حل میشه چون به قول خودتون عشقی که بر پایه درستی بنا شده به این راحتی از هم نمیپاشه.
دیگه اینکه منم حس میکنم نرگس خانوم یه جورایی شاید داره فداکاری میکنه وگرنه اونم عاشقه مگه میشه عشقی که اون همه سختی و دوری رو به خاطرش تحمل کرد و عشقی که اون همه خاطره شیرین ازش داره رو به این سادگی رها کنه؟

علی پنج‌شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:55 ب.ظ http://rahesabzeomideiran.blogspot.com

میخواستم بپرسم که آیا نرگس ایمیلشو چک میکنه یا جواب میده .؟تا بتونیم با اونم صحبت کنیم.دوم اینکه میتونی راضیش کنی بیاد اینجا یه چیزی حد اقل واسه دل خواننده ها بنویسه؟
سوما من فکر میکنم که چند دلیل عمده باعث شده که کار شما به اینجا بکشه یعنی باید خیلی زودتر از اینا کار به جدایی میکشید اما عاشق بازی در آوردن و حرفای عشقولانه زدن!مانع از اتفاق نهایی شده بوده!شما و نرگس خانوم هیچ وجه اشتراکی با هم نداشتید.اینو از قصه عشقتون راحت میشه فهمید.!!و این مشکلی نیست که بشه با جملات عاشقانه و نگاههای پر سوز و گداز حلش کرد!نکته دیگه کشور آمریکاست.آمریکا مثل یه کاتالیزور عمل میکنه.ازدواجهای منطقی و اصولی رو پایدار و ازدواجهای شرقی و بی منطق رو پر از چالش میکنه.امیدوارم که از این بیشتر به خودتون و نرگس فشار نیارید و از هم جدا بشید و بعدشم به یه روانپزشک متخصص مراجعه کنید.
اگه حرف منو باور ندارید هر کدومتون همین الآن یه ورق کاغذ بردارید و ویژگیهای اخلاقی خودتونو بنویسید بعد با هم مقایسه کنید ببینید آیا چیزی جز تضاد درش هست ؟؟؟

نهال جمعه 8 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:41 ق.ظ http://khoshbakhty-khoshbakhty.blogsky.com

من از روز اول می خوندمتون...البته وبلاگ اولم رو که جزو وبلاگ های قدیمی بود حذف کردم(شما اونجا رو گاهی می خوندید) اصلا باورم نمیشه! چرا آخه؟ واقعا انگار یه چیزیتون شده جدی جدی!! چرا؟ چرا؟ زندگی تون رو خراب می کنید که به چی برسید؟ دنبال چی میگردید؟؟؟هدفتون چیه بعد از این که با هم نبودید؟ چیو می خواهید به دست بیارید که از عشق و آرامش پر ارزش تر باشه؟

فریده یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:40 ق.ظ http://mamanepesara.blogfa.com

سلام امیر
خوبی نمی دونم الان که پیام منو بخونی با خودت چی میگی اما من فکر می کنم مشکل زندگی شما مشکل نداشتنه اگه خودت و همسرت جایی زندگی میکردین که برای یک زندگی متوسط مجبور بودین از صبح تا شب کار کنین و یا برای پول دکتر بردن بچه ات برای یک سرماخودگی ساده مجبور میشدی از دست کردن دندون شکسته خودت صرفنظر کنین اینقدر واسه خودتون مشکل تراشی نمی کردین
امیدوارم همسرت هم از خواب رویایی بیدار بشه و ببینه که زندگی واسه آدمهای دیگه چقدر سخته

پاپیروس چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 04:20 ق.ظ http://editorist.blogfa.com

ببخشید عزیز
عذر میخوام ولی شما دارین جدا میشین و اینجوری به نرگس عرض ارادت دارین امیر خان ؟
خوش به حال نرگس جون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد