نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

امید

سلام


اول از همه تشکر میکنم از دوستانی که زحمت کشیدن و برامون پیام گذاشتن. اجازه بدین که یک بار دیگه این نکته رو بگم که تنها دلیلی که دوباره شروع به نوشتن کردم اینه که بنظرم اینکه وقتی همه چیز خوبه آدم بیاد تعریف کنه و وقتی همه چیز داره خراب میشه سکوت کنه نوعی دروغگوییه.


متاسفانه بدلیل خصوصی بودن مشکلات من نمیتونم جزئیاتش رو شرح بدم و کلی ملطب رو بیان میکنم. نرگس تقریبا تصمیمشو گرفته بود که این رابطه رو برای همیشه قطع کنه و خوشبختانه فعلا قراره که کمی به همدیگه زمان بدیم. یعنی مثل مریضی که از حال مرگ به حالتی میرسه که ضربان قلبش میزون میشه.


در واقع اصل مشکل این نیست که ما دیگه از هم خسته شدیم و یا اینکه دیگه چیزی برای عرضه نداریم. من با نظر خانم حیدری که فرمودند: 


تموم آدم ها توی رابطه های عاطفیشون (عشق،دوستی،.....) دیر یا زود و خواه نا خواه به نقطه ای میرسن که دیگه چیزی برای عرضه کردن به هم ندارن ودیگه نقطه ی گیرایی براشون نمیمونه 


موافق نیستم. در واقع اگر کلمات اول رو بجای همه آدمها بنویسیم اغلب آدمها، اونوقت من کاملا موافقم. عشق امروز ما شاید خیلی با عشق روزهای اول فرق داشته باشه، ولی عشق میتونه نوعش عوض بشه و حتی قویتر هم بشه. من همیشه گفتم و هنوز هم میگم، اگر عشق و دوستی بر پایه های محکمی استوار باشه، احتمال اینکه از بین بره و یا اینکه ضعیف بشه خیلی کمتره. آیا شما از دوستان خوبتون خسته میشین؟ و به همون دلیل میتونید از عشقتون هم خسته نشید. اگر دوستتون صرفا همراه خوبی برای سینما رفتن و شام خوردن باشه، فردا که شما و یا دوستتون تصمیم بگیرید کارهای دیگه ای بکنید به دوستان جدیدی نیاز خواهید داشت. 

ببینید اون جوری که یک مرد عشقشو به یک زن نشون میده، لزوما با اون چیزی که یک زن دلش میخواد از یه مرد ببینه و بشنوه یکی نیست.به همین سادگی، مسائل زیادی بود که در مدت نزدیک به ۱۰ سال نرگس رو آزار میداد و نرگس هیچ وقت به من اونها رو بازگو نکرد، منهم به صرف اینکه نرگس چیزی نمیگه راه راحت رو انتخاب کردم و هر کاری که دوست داشتم کردم. بعضی از اونها واضح بود و وقتی نرگس میدید که من اون مسائل رو میبینم و هر روز کمتر اهمیت میدم، در طول زمان به این نتیجه رسید که من میدونم و برام ارزشی نداره که اهمیت بدم.


انشااله در فرصتهای بعدی بیشتر توضیح میدم.


موفق باشید


-امیر

نظرات 6 + ارسال نظر
امید جمعه 25 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:30 ق.ظ

به نظر یکی از چیز هایی که توی زندگی مهمه و انجام ندادن آنها باعث سست شدن زندگی میشه اینه که دو طرف باید انتظاراتی را که از هم دارند را راحت به هم بگویند چون تشخیص این انتظارات کار ساده ای نیست که هر کسی بتواند انجام دهد.
شاید بهترین کاری که الان شما میتوانید انجام بدید همین باشه که بدونه هیچ گونه تعارف این این انتظارات را با هم در میان بگذارید و سعی کنید در عمل آنها را برآورده کنید
امید وارم که این زمان کوتاه باعث بشه بقیه زندگیتون را با شناختی بهتر از همدیگه در کنار هم ادامه بدید.

۱۰۰٪ موافقم. ممنون

نرگس شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:16 ق.ظ

خواستم بگم ساختن خیلی سخت تر از خراب کردن
عشقی که سالها با هم ساختید به راحتی نباید خراب کنید.
من خودم متعهل هستم و دقیقا درک میکنم شما چی میگید ولی ای کاش خوب فکر کنید و عشقتون و باز سازی کنید

ستاره یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:53 ق.ظ

امیر جان من واقعا میگم با همه قلبم قد هیچ گونه آزار و زخم زبونی ندارم ولی از همون وقتی که وبلاگتون رو می خوندم از ۳ سال پیش واضح بود که به اینجا برسین.خودخواهی یا بهتره بگم خودمحوری رو میشد واضح تو نوشته هات دید و اینکه نرگس انتخاب شد و در واقع چون شخصیت شکل گرفته ای نداشت و تقریبا بجه سن بود همه چی رو می پذیرفت حتی یادمه چقدرررررررررررر با همه بحث می کردی که رابطه ما دو طرفه هست شاید ته ذهنت هم می دونستی که نیست که انقدر در باره اش بحث می کردی چیزی که واضحه نیاز به اثبات نداره و اینکه ههیشه نظرات تایید دیگران تو رو خوشحال می کرد و با مخالف به شدت بحث می کردی.معتقدم نظرات مخالف سازنده تره.حالا شخصیت نرگس شکل گرفته و دنبال خواسته های خودشه و کاملا طبیعیه.امیدوارم هر چی پیش آید برا هر دو خیر باشد.

امتیس دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ق.ظ

پس این همه از عشق و زندگی و خوشبختی گفتین چی شد؟ امیدوارم که بتونین با هم و در کنار هم این دوران هم طی کنین و همچنان خوشبخت و عاشق کنار هم بمونین.هرچند من که مشکل شما رو نمیدونم شاید به اندازه ای جدی باشه که به اینجا رسیدین.البته همین که گفتین بیشتر دوست بودین تا همسر و هیچ دعوای جدی طی دو سال نداشتین میتونه موثر باشه

سمانه دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:13 ق.ظ http://www.samanesaidi.blogfa.com/

سلام من با خانوم ستاره موافقم از همون اول حتی از همون سال های اولیه شما سعی میکردید (خیلی هم سعی میکردید!!1) عشقتون رو یه عشق دو طرفه نشون بدید ولی متاسفانه از همون موقع هم کاملا واضح بود که این نه دروغ ولی همه حقیقت نیست ! همین که شما ونرگس هر دوتون با هم نوشتن تو این وبلاگ رو شروع کردید ولی بعد از یه مدت فقط این شما بودید که می نوشتید و نرگس با بی میلی و گاه با اصرار شما یه پست می نوشت ، خودش اینو ثابت می کرد !از طرف دیگه شما خیلی از مواقع مشکلتون رو خیلی کوچیک و سربسته توضیح میدادید یا اصلا سعی می کردید چیزی ننویسید ولی در مقابل بحث های زیادی در مورد عشق گرمتون داشتید که این باز خودش عجیب بود ! در مورد نظر خانم حیدری هم باید بگم راستش منم اول همین فکرو داشتم مخصوصا با ماجرای اون دختر برزیلی!!!! ولی خوب خوشحالم که مشکلتون از جای دیگست چون هر چیزی رو میشه درست کرد جز سردی عاطفی رو !! به هر حال امیدوارم مشکلتون به زودی حل بشه و شما دوباره نوشتن همون مباحث عاشقیتون رو از سر بگیرید !

مستانه یکشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:49 ق.ظ

سلام
امیدوارم که هم شما و هم نرگس خوب یاشید.میدونید من مثل خیلی از کسایی که میگن پیش بینی میکردن که رابطه شما به این نقطه برسه نیستم.
راستش من اصلا فکرشو نمی کردم آخه شما با سختی زیادی به هم و به اینجا رسیدید شاید لازم باشه داستان آشناییتونو خود شما(دو نفر)هم یه بار دیگه بخونید.
ولی وقتی که شما اون طوری سال گذشته وبلاگ و نوشتنو تعطیل کردین اونم بدون اینکه یک کلمه نرگس حرف بزنه یا اعلام کنه که موافقه یا مخالف قبول کنید که خیلی ها به اولین چیزی که شک کردن رابطه بین شما بود که آیا هنوز به گرمی سابق هست یا نه ؟آخه این وبلاگ فارغ از هر گونه مساله سیاسی و این طور حرفا بود و ما با خوندن این وبلاگ و نوع برخورتون با مسایل گوناگون خوش بودیم
مثل مادربزرگتون که بیسکویت میخواسته و شما اومدین تیز بازی در بیارین و فوت اون و رفتنتون به گردش و.......اما به نظر من ممکن که من سنم از شما کمتر باشه ولی راه هایی که به ذهنم میرسه:
1. برگشتن به ایران و دیداری با همه عزیزانتان البته منظورم این نیست که تو رو در بایستی بیفتین و از تصمیمتون منصرف بشید ولی اینو باور کنید که شما توی ایران و با فرهنگ این مردم عاشق هم شدین و کلی سختی کشیدین تا به هم برسید که اگه یه جای دیگه از دنیا بودین اینطوری نبود پس با رفتن به اونجا و دیدن خیلی از دوستاتون که همزمان با شما ازدواج کردن و آلان هم به زندگیشون ادامه میدن و مقایسه خودتون با اونها میتونید این رابطه رو ترمیم کنید()اینو بدونید حالا که به اینجا رسیدین تقصیر هیچ کدومتون نیست چون کسی نبود که همه شرایط شما رو داشته باشه و شماها کلی وقت داشتین که مو رو از ماست بیرون بکشید نقاط ضعفو پیدا کنید آنالیز کنید و طی این سالها بزرگش کنید و یادتون نره که شما عشقی داشتید که خیلی ها با خوندن داستانش اشک ریختن
2.10 سال واسه یه مدل زنگی زیاده هر چند فکر کنید که این عقاید پوسیدست و لی بچه بله میدونم که تکراریه ولی اگه شده کوتاه بهش فکر کنید
3. همه تقصیرا متوجه شما نیست نرگس میتونست چیزایی که انتظار داشتو تو وبلاگ بنویسه و یا گوشزد کنه مثل تلاشش واسه اینکه شما روزی چند بار بهش بگید که دوستش دارید یا بوسیدنش موقع رفتن از خونه فک کنم طرفدارای این وبلاگ هنوز شیرینی این موفقیت نرگسو فراموش نکردن
4.از نرگس بپرسید که بعدش میخواد چیکار کنه مثلا دوباره میخواد از صفر شروع کنه البته ببخشید ناراحت نشید ولی مثلا با یکی دیگه که همه خواسته هاش رو درک کنه آخه این میشه
؟دوباره چند سال باید وفت صرف کرد که آیا بشود یا نشود


دوستدار شما و نرگس طرفدار پایداری وبلاگ و زنگی شما دو عزیز دور از وطن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد