نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

خودشکنی (قسمت دوم)


اول از همه ممنون از پیامهای خوبتون. مخصوصا پیام آقای جوشا که اونو اینجا عینا نقل میکنم:


سلام
من متاهلم و ساکن ایران
از این پستتون خیلی خوشم اومد . واقعا سازنده است.
به نظر من زن و شوهر با هم باید مسیر سعادت یا سازندگی یا پیشرفت رو طی کنند. و هر کدوم وظیفه خاص خودشونو دارن.
ما در کنار هم کامل میشیم.
الان توی ایران خیلیها دنبال موردی برای ازدواج میگردند که از هر نظر کامل باشه.
اون ادم کامل نیازی به ازدواج نداره.

همچنان خوشبخت بمانید.


بقول خانم ریحانه مسئله دوستی دختر و پسر هنوز در ایران جا نیفتاده. هم از نظر قانون و هم از نظر بسیاری از افراد جامعه این مسئله کاملا مردود شمرده میشه. تا جاییکه من خبر دارم، وضعیت جامعه از این نظر در سالهای اخیر تغییرات زیادی کرده. زمانی که من اولین آشناییهام رو تجربه میکردم چندین سال قبل از دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی بود و اون زمان بقول خودمون همه جا "گیر بازار" بود. راستش اینقدر اصلاحات جدید اومده که من نمیدونم این اصلاح هنوز استفاده میشه یا نه.


لازم نبود حتما یه دختر و پسر با هم باشن تا بهشون گیر بدن، اگر چند تا پسر مجرد هم با هم بیرون میرفتن این خطر همچنان وجود داشت. یادمه یه دوست داشتم که دو رگه ایرانی-آلمانی بود و در آلمان بزرگ شده بود. گفتم ببرمش یه رستوران توپ که ببینه ایران هم جاهای خوب و باکلاس داره، پنج شنبه شب بود و اوایل مرداد، ماشینو پارک کردیم و تقریبا به چند قدمی رستوران رسیده بودیم که یه کمیته ای به اون یکی گفت: "حاجی دو تا مسافرت جور شد" و بعد من و دوستم رو سوار پاترول کردند و بردند بازداشتگاه. قبل از اینکه ما رو سوار پاترول کنند پرسیدم حاجی مشکل ما چیه؟ یه نگاهی به من انداخت و دید به هیچ چیز نمیتونه گیر بده گفت : آستینت کوتاهه، گفتم مشکل دوستم چیه؟ اونکه آستینش بلنده، گفت پیراهنش گُل گُلیه. سر تونو درد نیارم که بعد از کلی فحش خوردن و گوساله و انواع نجاسات لقب داده شدن ما رو ساعت 3 صبح ول کردن که بریم خونه. طبعا در چنین شرایطی دوستی با جنس مخالف مشکلاتش چندین برابر بود.

من شخصا با ازدواج سنتی مخالف نیستم، بنظرم برای بسیاری از افراد ازدواج سنتی بهترین راه برای ازدواج کردنه، اما نه برای من. من فکر میکنم اگر قرار بود سنتی ازدواج کنم، احتمالا تا آخر عمر مجرد میموندم. یادمه تو بحثهای زیادی که من با یکی از دوستام داشتم میگفتم ما خودمون هم نمیدونیم که چی میخوایم، چطور ممکنه که بتونیم یک مورد درست رو انتخاب کنیم؟ از همین رو من سعی میکردم موقعیتهایی که برای آشنایی با جنس مخالف بدست میومد رو از دست ندم، تا بقول معروف دستم بیاد که خودم چی میخوام. این موقعیتها همه جا میتونست وجود داشته باشه، تو عروسی، تو مهمونی، تو دانشگاه، تو کتابفروشیهای جلوی دانشگاه و یا حتی تو خیابون و تو پارک.

من معتقدم که دو نفر در ابتدا فقط باید همدیگرو خوب بشناسن و بعد از اونه که احساس و علاقه میتونه یواش یواش ظهور پیدا کنه. از نظر من تعهد وقتی معنی داره که احساس و علاقه وجود داشته باشه و احساس و علاقه هم در ابتدای دوستی جایی نداره چون شناختی وجود نداره. من منکر وجود کشش اولیه نیستم، کشش اولیه جرقه شروع یک رابطه است، من منکر عشق بدون شناختم.

همین مسئله منو در ابتدای بسیاری از دوستیها دچار مشکل میکرد. من همیشه تو همون صحبتهای اولیه صریحا نقطه نظراتم رو میگفتم. میگفتم که این آشنایی فقط یک دوستیه و ممکنه هیچ وقت از مرحله دوستی فراتر نره. همین کافی بود تا بیشتر دوستیهای اولیه رو در نطفه خفه کنه. اما من معتقد بودم و هستم که وقتی اینقدر تفاوت دید وجود داره، همون بهتر که هیچ احساسی شکل نگیره. البته پایان دادن به دوستی همیشه هم کار آسونی نبود.

مثلا یک بار  ...

ادامه دارد ...


موفق باشید


-امیر

نظرات 9 + ارسال نظر
محمد یکشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 02:20 ب.ظ http://mami23.persianblog.ir

مشکل آستین خیلی زیاد بود.
تا فشارها و عقده ها کم بشه نیاز به زمان هست در هر جامعه.

juliet دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:51 ق.ظ http://julietgabriel.blogfa.com

salammm ye roz kamel neshastam dastane zendegitoono khondam hata bazi jaha ashk rikhtam choon tajrobe dashtam ham chin ehsasioo.az in be bad man az khanandegan paro pa ghorse weblogetoon hastam narges aziiz va amir agha.
ba ejazatoon linketoon kardam
shad bashiinnnnnnnn

ریحانه دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:52 ق.ظ

با تک تک کلمات این پست شما موافقم.چون کاملا منطقی بود.
منم اگه قرار باشه ازدواج سنتی که همان ازدواج بدون شناخت و در نتیجه بدون عشق است داشته باشم ترجیح میدم هرگز ازدواج نکنم.
موفق باشید

ستاره دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:53 ق.ظ


دوستیهای ما دختر پسرهای ایرونی یه سری محدودیتهایی داره حالا یا به خاطر شرایطی که جامعه مون داره یا به دلایل مذهبی وفرهنگی که خودمون بهش اعتقاد داریم . ...!!!! )
و به همین خاطر همیشه کسانی که قبل از ازدواج دوست بودن حتی اونایی که چندین سال با هم بودن در زندگی خوشبخت نشدن به نظر من با یه نفر زیر یه سقف زندگی کردن باعث می شه که اون طرف رو بهتر بشناسیم که البته در ایران قبل از ازدواج همچین امکانی برای اغلب افراد وجود نداره
اکثر ما اجازه نمی دیم که طرف مقابل ما رو بشناسه و این خیلی بده مشکل دیگه ای که هست اینه که
به نظر من خود ما هم باید اجازه بدیم که طرف مقابلمون بتونه با رفتاروعقاید ما آشنا بشه بهتره که در مورد همه مسائل صحبت کرد حتی س ک س این موضوع خیلی هم مهمه حداقل اینه که بپرسیم آیا شما آدم گرمی هستین تو روابطتون ؟ یا نه؟برطرف نشدن نیاز جنسی باعث اختلاف اکثر زوجهای ایرونیه .
وچقد خوبه که پسرای ایرونی کمی محترمانه تر با خانومها برخورد کنن من اصلا آدم جنتلمن به معنای واقعی تا به حال ندیدم کاش به احساس خانومها احترام بذارن وقتی با همن واونطور وقیحانه از دوس دختراشون می گن و اونها رو ادمهای به قول خودشون ج**یاد می کنن عقم می گیره ادم باورش نمی شه وقتی طرز فکر بعضیها اینجوریه آدم سعی می کنه که طرف هیچ پسری نره ....... وخیلی خوب بود بدونن که خانومهای ایرونی اگه یه قدم واسه آرامش و خوشبختیشون برداری اونها ۱۰ برابر جبران می کنن نمی گم پسرهای خوب کمن اما الان دوستیها اکثرا برای ارضای نیاز جنسی هست و خیلی زود تموم میشه این باعث میشه اعتماد کم بشه خود پسرا می دونن باید حریمها حفظ شه و خودشون می دونن که جامعه ما بعضی مسائل رو نمی پذیره اما به قصد سو استفاده دوس می شن البته باز هم می گم همونجور که دختر خوب و بد هست پسر خوب و بد هم هست .

[ بدون نام ] دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:55 ق.ظ

الان این بحث خیلی زیاده که میگن دلشون می خاد با هم رابطه داشته باشن تا بعدها تو رابطه جنسی با همسرشون با مشکل مواجه نشن و واسه این می خان تجربه کنن خوب اقا جون تو می خای تجربه کنی پس این رو هم بپذیر شاید آقا پسری که با خانوم تو دوست بوده اونم دلش می خاسته ببینه از نظر س ک س با هم مشکلی دارن یا نه شاید اونا هم می خاستن تجربه کنن پس اگر یه وقتی خانوم تو دوست قبلی همون کسی بود که می خاسته مثل تو تجربه داشته باشه داد و هوار نکن و بدون که همونطور که تو این حق رو واسه خودت قائل شدی بقیه هم این حق رو دارن البته بعضی از خانومها رابطه قبل از ازدواج رو نمی پذیرن اون بحثش جداست اکثر طلاقها در ایران واسه مساله س ک س برای همینه که الان می بینیم اکثر آقایون با اینکه زن دارن یکی دیگه رو مخفیانه صیغه کردن بعد دستشون رو می شه... یا مثلا طرف نامزد داره هنوز ازدواج نکردن با یه خانوم دیگه می بیننش انقد تو ایران این موضوع زیاد شده واقعا فاجعه است
وقتی در مورد بعضی چیزها محدودیت هست بهتره در موردش صحبت کرد و بهتره که 2 طرف با هم صادق باشن البته مساله شناخت کلا مساله پیچیده ای و صبر و حوصله و نکته سنجی می خاد و ازدواج سنتی هم به نظر من یه ازدواج معمولی و البته میشه دو نفر بعد ازدواج عاشق هم بشن اما به نظر من خیلی سخته
نمی شه نظر قطعی داد و گفت ازدواج سنتی بهتره یا ازدواجهای امروزی هر کدوم مزایا و معایب خاص خودش رو داره
و امیر شما هم می خاستی شخص ایده ال و مورد نظرت رو پیدا کنی و خوب حق هم داشتی
البته امیدوارم دل کسی رو نشکسته باشی و قول و وعده وعید به کسی نداده باشی والا که هر دوستی که به ازدواج ختم نمی شه اصلا واسه این دوس می شن که همو بشناسن
دوستدار شما
ستاره
شاد باشین و عاشق

نازخاتون دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:00 ب.ظ http://www.myNewLife.blogsky.com

من با ستاره موافقم.

فیروزه دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:01 ب.ظ

سلام به زوج خوشبخت...عالی نوشتید...از بس اموزنده بود بارها خوندم...ممنون میشم از پستا بیشتر بنوسید که استفاده کنیم...شاد و سالم و عاشق در پناه خدا

یاسمن شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 07:31 ق.ظ

سلام اقا امیر خیلی دلم می خواد از تجربه هاتون استفاده کنم..الان نمیشه همرو بگم..نمیدونم چطور میشه اشتباه نکنم..چکار کنم؟همیشه از رابطه با بسرا ترس داشتم واعتمادی به بسرا ندارم..تو محیط دانشگاه از همه فرار میکنم که ابروم حفظ بشه..حدود یک سال ونیم هست با دایی یکی از دوستام البته صمیمی ترین دوستم اشنا شدم به قصد ازدواج شروع کردیم نه هوس یا لذتی چون هیچ کدوم اهل این دوستی ها نیستیم ..همدیگرو دوست داریم اما گاهی میگم نکنه دروغ میگه دوسم داره..نکنه فقط بهش عادت کردم..نگرانم همش دعوا راه میندازم..اونم صبوره همیشه سعی میکنه ارومم کنه..زیاد گیر میدم زود میرنجم...مثلا چیزی که خیلی دلمو شکست این بود که هنوز هیچ کادویی به من نداده بدونم چقدر واسش ارزش دارم..مثلا تولدم رفت جز تبریک چیزی بهم نداد.دلم شکست تا حدی که دیگه ازش بدم میومد

جوشا چهارشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:16 ق.ظ http://www.maksefekr.blogfa.com

سلام
از اینکه نظر من رو تایید کردید سپاسگزارم.
ازدواج سنتی برای خانواده های سنتی نه تنها بد نیست بلکه عالی است.
ولی همه خانواده ها در ایران دیدگاه سنتی ندارند و این مساله به شناخت افراد قبل از ازدواج خیلی کمک کرده.
ولی باید متاسفانه بگم که فضای حاکم بر جامعه مانند یک سایه سنگین کیفیت خیلی چیزها رو از جمله ازدواج کاهش داده.
پاینده باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد