نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

خود شکنی

سلام،

من بارها گفتم که هدف نرگس و من از این وبلاگ این بوده که یک مثال واقعی و حقیقی رو در اختیار همگان قرار بدیم. خیلی از شما این لطف رو به نرگس و من داشتید که مسائل و مشکلاتتون رو با ما مطرح کردید. در لابلای این صحبتها من متوجه حقیقتی شدم. من احساس میکنم که بعضی از شما تصوری غلط از شخصیت من دارید. اگر فکر میکنید که من در زمانی که با نرگس آشنا شدم پسری بودم درسخوان، ورزشکار، پر کار، وفادار، و خیلی چیزهای مثبت دیگه باید بگم که اشتباه میکنید و من خودم رو در این اشتباه مقصر میدونم، چون تصویری که من از خودم در این وبلاگ نشون دادم، البته بطور کاملا غیر عمدی، تصویر 100% درستی نیست. نه اینکه حقیقت رو ذکر نکرده باشم، یا عمدا حقایقی رو از شما پنهان کرده باشم تا وجهه خودم رو حفظ کنم، بلکه محیط وبلاگ جوریه که آدم یه سری چیزها رو نمیتونه توش بنویسه.

من امروز میخوام یکی دو تا از اون دیوارها رو خراب کنم. چرا؟ شاید وجدان درد گرفتم که شما منو آدم خوبی میدونید؟ شاید چیزهایی که برام مهم بود دیگه مهم نیست؟ نه، دلیلش این چیزها نیست. دلیلش اینه که من نمیخوام شما فکر کنید که برای اینکه یک مرد  دوست دختر و یا زنشو دوست داشته باشه، برای اینکه عاشق باشه و پای عشقش بمونه، حتما باید شخصیتش بخوبی شخصیت امیر در این وبلاگ باشه.

رک بگم، زمانی که من با نرگس آشنا شدم، شخصیتم با الان خیلی فرق میکرد. شخصیت من در اون زمان شخصیتی بود که میدونم بعضی از شما (ببخشید اینقدر رک میگم)  پسرهای با اون شخصیت رو با عنوان "آشغال"، "هوسباز" و یا نظایر اون دسته میکنید، همونطور که خیلی از دخترهایی که در مسیر زندگی من قرار گرفتند من رو با اون عناوین دسته بندی کردن. فرق نرگس با اونها چی بود؟ آیا نرگس اون ایرادات رو ندید؟ آیا اون ایرادات براش مهم نبودن؟

ادامه دارد...

-امیر


نظرات 11 + ارسال نظر
پگاه جمعه 7 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:59 ق.ظ http://PEGAH.BLOGFA.COM

سلام دوستان
سال نو مبارک
راستش خیلی وقت بود به علت درگیری زیاد و فوت پدر یزرگم بهتون سر نزده بودم بهتون چیزی حدود 4-5 ماه.
اما خوشحالم که امروز دوباره پیداتون کردم.
سال خوبی با هم داشته باشین.

ریحانه جمعه 7 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:50 ق.ظ

سلام
راستش شما توی داستان عشقتون یه جاهایی به داشتن
دوست دختر قبل از آشنایی با نرگس جون اشاره کرده بودین ولی این موضوع در خیلی از جاهای دنیا مسئله ی خیلی عادی هست.یعنی دختر و پسر در جامعه کاملا در کنار هم و با رابطه سالم بزرگ میشوند و از همین بین یک نفر را برای ازدواج انتخاب میکنند ولی چون این مسئله توی ایران جانیفتاده بعضی ها یک عناوینی رو روی افرادی که دوست پسر یا دوست دختر دارند میگذارند.این هوسبازی نیست.این چیزی است که حکومت جلوش رو گرفت بنابراین رابطه دختر و پسر یه جورایی از حالت عادی خارج شد.
نرگس وقتی با شما آشنا شد بعد از شناخت شما بود که تصمیم ازدواج گرفت نه اینکه از همون اول و نشناخته تصمیمی بگیره.اینطور شد که اونقدر خصوصیات مثبت در شما پیدا کرد که متوجه شد شما میتونید در زندگی بهترین همراه برای اون باشید.بعلاوه اینکه نرگس جون هم دارای خصوصیات مثبتی بود که با اون دخترهای قبلی فرق میکرد و از هر نظر مناسب شما بود.
در این مقوله خیلی ممیشه بحث کرد.امیدوارم در این چند سطر منظورم رو رسونده باشم.
در ضمن امیرآقا در خوب بودن شما و نرگس جون شکی نیست

ستاره جمعه 7 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:02 ب.ظ

سلام
مممممممممم
امیرخوب این که درسخون بودی و پر کار و البته خوش فکر که معلومه
اما وجدان درده بالاخره کار خودش و کرد ( آیکون شوخی می کنم یه وخت ناراحت نشی)
ای شیطون بلا...
امیر از نظر من که یه دخترم
پسر دور از جون شما اشغال و هوسباز به کسی می گم که در آن واحد با چندین نفر باشه و به همه ابراز علاقه و محبت کنه و قلبش انقد چاق باشه که هر کسی رو تو ش جا بده و قلبشو چند تیکه کنه و تو هر تیکه اش اسم یکی رو حک کنه این میشه همونی که گفتی یه آدم کثیف!
(خوب این یه واقعیته متاسفانه اکثر آقایون خیلی تنوع طلب هستن )
به نظر من دوران مجردی آدمها به خودشون مربوطه چون ما نمی تونیم تغییرش بدیم پس اصلا نباید از اون دوران سوال کنیم چون امکان داره تو احساسمون تغییر ایجاد کنه نکته مهم اینه که همسر آدم بتونه بعد ازدواجش وفادار بمونه از اون به بعد مهمه این نکته هم هست اگر آدم عاشق کسی بشه شاید از بعضی معیاراش صرفنظر کنه

البته ببخشین متن شما هنوز کامل نشده بود من کامنت گذاشتم
راستی من همیشه عاشق آدمهای صادقم
بیشتر ازت خوشم اومد داداش گلم
مرسی بابت صداقتت
شاد باشین

[ بدون نام ] جمعه 7 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:14 ب.ظ

سلام

سال نو مبارک

کاش همه ی حرفتونو مینوشتید

قبل از اینکه برای این نوشته ، کامنتی بذاریم...

محمد شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:21 ب.ظ http://mami23.persianblog.ir

بحث نیمه گم‌شده شاید چیز عجیبی نباشه.

نازخاتون شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 02:52 ب.ظ http://www.myNewLife.blogsky.com

داستانتون رو خوندم؛ فایل pdf رو هم دانلود کردم و خوندم و خیلی برام جالب بود، خیلی.... آشنایی تون با دادن شماره تلفنتون روی یه تکه کاغذ به نرگس بود و این از اون نوع دوستی هایی است که من شخصا اصلا به فرد اعتماد نمی کنم......... نکته قابل توجه در آشنایی شما که البته عامل اصلی هم بود یکی بودن شماره تلفنتون با ادامه شماره موبایل پدر نرگس بود که همون نکته می تونست نشون دهنده این باشه که شما دو تا رو خدا واسه هم گذاشته.....

نازخاتون شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:02 ب.ظ http://www.myNewLife.blogsky.com

الان هم شخصیت جالبی دارین.... با علاقه میان و نکات ریزی رو از زندگی مشترکتون می گین که خیلی پند آموزه... می تونین در آینده یه کتاب هم بنویسین، مثل کتابهای باربارا دی آنجلس.... با مثالهای واقعی....... مدت ها بود این طوری کتاب نخونده بودم که یه شبه pdf شما رو خوندم و تا تموم نشده بود خوابم نمی برد!!!! موفق باشید و شاد.

جوشا یکشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:10 ق.ظ http://www.maksefekr.blogfa.com

سلام
من متاهلم و ساکن ایران
از این پستتون خیلی خوشم اومد . واقعا سازنده است.
به نظر من زن و شوهر با هم باید مسیر سعادت یا سازندگی یا پیشرفت رو طی کنند. و هر کدوم وظیفه خاص خودشونو دارن.
ما در کنار هم کامل میشیم.
الان توی ایران خیلیها دنبال موردی برای ازدواج میگردند که از هر نظر کامل باشه.
اون ادم کامل نیازی به ازدواج نداره.

همچنان خوشبخت بمانید.

نازی دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:38 ق.ظ

سلام
قبل از هر چیز سال خیلی خوبی رو براتون آرزو میکنم...
دو تا پست خودشکنی واقعآ عالی بود و نکات قابل تاملی تو خودش داشت...
همیشه خوش باشید

نرگس.ح سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:03 ق.ظ

سلام عید همگی مبارک...
این پست واقعا خوبه خیلی جذابه که بقیه شو بدونم....
راستش از دوستیای قبلیم راضی نبودم مخصوصا آخریش یه طرفه به قاضی نمیرم اما بیشتر طرف مقصر بود نه من و حالا خیلی افسوس می خورم که چرا اصا تا یه مدتی ادامش دادم.... درخواست پسرا فقط یه چیزه که همه می دونن.... هر کس یه نوع دوستیو می پسنده که این طرز فکر ببیشتر به نوع تربیت فرد بر میگرده... (یه استادی داشتم که می گفت خانما سیگنالایی دارن که خیلی سریع و به درستی می تونن طرفو تا حدی بشناسن اما خود خانما این پیاما رو نمی خوان باور کنن و یا فکر میکنن غلطه الان میبینم که راس میگفت)

به هر حال خوبه که آدما از اشتباهاتشون درس بگیرن... این سوال تو ذهنمه که چراااااا وقتی آدما همو نمیشناسن با هم ازدواج میکنن که بعدها بخواد به طلاق منجر شه!!!

موفق باشین به امید بهترینها برای همه دوستان

مهرنوش یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:14 ق.ظ

کارتون خیلی با ارزشه.از صمیم قلب شاد باشین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد