نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

بی تو

در زندگی همیشه محتاط بوده ام. همیشه درجه احتیاطم را برای تصمیمهای بزرگتر بالاتر میبرم. کاری که همه ما کم و بیش میکنیم. وقتی که داشتم رشته دانشگاهیم را انتخاب میکردم، وقتی که عزم سفر کردم و خلاصه هر وقت که داشتم تصمیم بزرگی میگرفتم در لحظات آخر نوعی اضطراب و دلشوره بر من چیره میشد. احساسی که همه ما کم و بیش تجربه کرده ایم.

نمیدانم تو چه بودی که از این قاعده مستثنی شدی. آن زمان که سر سفره عقد بعله میگفتم و آن دفترچه را امضا میکردم نه صدایم لرزید و نه دستم. نه دلشوره ای بود و نه اضطرابی. آرامِ آرامِ آرام.

ارزشهای زندگیم همیشه به ترتیب عشق، تفکر و آرامش بوده اند. بدون تو، فقط تفکر را داشتم آنهم نه چندان و با تو عشق و آرامش را. اگر قرار باشد فردا بمیرم ناراحت نخواهم بود که زندگی نکرده ام، من در این چند سال زندگی با تو باندازه صدها سال شاد زیسته ام.

یکروز داشتم فکر میکردم اگر نباشی چه خواهم کرد. منِ عاطفی و منِ منطقی ام به بحث نشستند.

منِ عاطفی گفت: همه چیز را از بین میبرم، هر چیز که نشانی از او داشته باشد. چون میدانم تحمل اینکه چیزی که نشانی از او هست باشد و خودش نباشد برایم غیر ممکن است. تمام وسائل و لباسها را، و هر چه نشانی از من و او داشته باشد باید برود. میروم گم میشوم در جایی دور تا دیگر هیچ کس نداند که من که هستم و او که بود.

منِ منطقی گفت: خودت چه؟ خودت نشانی از اون نیستی؟

نظرات 21 + ارسال نظر
فیروزه دوشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:27 ب.ظ

سلام...هیچ موقع به تنهایی فکر نکردم با اینکه نرگس جونم میدونه الان از عشقم دورم.با خوندن نوشتتون دلم لرزید و اشک توی چشمام جمع شد.از ته دل براتون ارزو میکنم که سالهای سال با هم زندگی کنید و سال به سال خوشبختتر بشید...الهی که هیچ موقع همدیگر رو تنها نگزارید.سالم و عاشق باشید

رویا دوشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:11 ب.ظ

سلام.با من منطقی شما موافقم.بارها اتفاق افتاده همه چیزهای مادی که یاد اور خیلی خاطرات بوده از بین بردیم.اما با خاطرات ذهن سالها درگیر می شود ادم.حتی تا پایان عمر.مخصوصآاگر عاطفه رقیقی هم داشته باشی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شرمنده قبلی هم من بودم.نمی دانم چرا جای خالی ایمیل و وبلاگ برای من فعال نیست .نمیشود چیزی نوشت
ادرس وبلاگ رو اینجا می نویسم
http://ahoyekheyal.persianblog.ir

مریم سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:57 ق.ظ http://www.maryamo.blogfa.com

سلام. به نظر من بهتره به چیزایی فکر کنیم که دوست داریم اتفاق بیفته .اگه قرار باشه کسی رو که دوستش داریم از دست بدیم همون موقع که این اتفاق بیفته به اندازه ی کافی غصه شو می خوریم حالا که اتفاق نیفتاده بهتره بهش فکر نکنیم.
البته این فقط نظر من بود.

آسیه سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:20 ق.ظ http://aramgaheman.blogfa.com

سلام
واقعا هیچ چیز به اندازه ی اون اطمینانی که نمی ذاره دست آدم بلرزه مهم نیست. اینی که گفتید خیلییییییییییی کم یاب.
بقیشم که حرف حساب بود و جواب نداره.
راستش وبلاگتونو خیلی وقت پیش می خوندم. اون موقع ها که نرگس جان هم می نوشتن اما خوب گم کردم و گم شدم تا حالا که پیدا کردم.
امیدوارم همیشه خوشبخت و شاد باشید و البته سلامت

روشنک چهارشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:30 ق.ظ

سلام
من به تازگی وبلاگتون رو پیدا کردم واقعا از خاطرات آشنایی و ازدواجتون لذت بردم و اشک ریختم من هم عاشقم و همیشه بدترین کابوس زندگیم اینه که اگر یک روزی شوهرم ازم جداشه چکار کنم ولی در نهایت به این نتیجه می رسم که آدم باید حال را دریابد تا نهایت استفاده را بکند و تا میتونه به همه عزیزانش عشق بورزد. راستی شما چه سالی ازدواج کردید و چندسالتونه؟

سلام

ما چند سالی میشه که ازدواج کردیم و سنمون دو رو برای ۳۰ سال هست.

باران چهارشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:59 ق.ظ http://babaranbanoo.persianblog.ir

سلام

زیبا بود...من که به فکر فرو رفتم...

کدومتون نوشته بودین؟

سلام

من (امیر) نوشته بودم. ممنون از نظر لطفتون.

ستاره یه دختر بی احساس! چهارشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:12 ق.ظ

سلام ! نمیدونم چرا دیگه احساستون رو درک نمی کنم اصلا باید چقدر ۲ طرف همدیگرو دوست داشته باشن ؟پسرا راحت تر اعتماد می کنن یا دخترا ؟چرا هر کس می گه کسی رو دوست داره من باورم نمیشه !!!؟؟؟ اصلا چرا خوشبختی یعنی کنار هم بودن و بودن با کسی که دوسش داریم ! چرا نمیشه کسی رو دوست داشت اما پیشش نبود تازگیها احساس میکنم اگه به کسی که دوسش داریم برسیم همه چی عادی میشه!؟چرا زندگی مشترک انقدر دلهره آور و ترسناکه ؟اینکه شاید ۲ نفر به درد هم نخورن اینکه انتخابشون اشتباه باشه چرا دیگه هیچ اتفاقی برام مهم نیست..اصلا من چمه کاش میدونستم..!
دوستون دارم شاد باشید

سلام

من سعی میکنم خلاصه شده به سئوالاتتون جواب بدم

۱- اصلا باید چقدر ۲ طرف همدیگرو دوست داشته باشن ؟
هر چی بیشتر بهتر

۲- پسرا راحت تر اعتماد می کنن یا دخترا ؟
دختر و پسر نداره

۳- چرا هر کس می گه کسی رو دوست داره من باورم نمیشه !!!؟؟؟
نمیدونم. هزاران دلیل میتونه داشته باشه.

۴- اصلا چرا خوشبختی یعنی کنار هم بودن و بودن با کسی که دوسش داریم ! چرا نمیشه کسی رو دوست داشت اما پیشش نبود
؟؟؟؟

۵- تازگیها احساس میکنم اگه به کسی که دوسش داریم برسیم همه چی عادی میشه!؟
نه لزوما

۶- چرا زندگی مشترک انقدر دلهره آور و ترسناکه ؟اینکه شاید ۲ نفر به درد هم نخورن اینکه انتخابشون اشتباه باشه
همه اینها ممکنه. آگه آدم چشمهاشو باز کنه، شانس یه انتخاب خوب بالا میره.

۷- چرا دیگه هیچ اتفاقی برام مهم نیست..اصلا من چمه کاش میدونستم..!
باید بیشتر توضیح بدید. هزاران دلیل میتونه داشته باشه

موفق باشید

-امیر

زیبا چهارشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:06 ب.ظ http://zibapourian.blogfa.com

سلام. من زیبا هستم. چندین ماهه که نوشته هاتون رو میخونم.همه رو نه اما داستانتون رو کامل خوندم. الان با خوندن این متن قشنگ وقتی به قسمت ؛اگر نباشی چه خواهم کرد؛ رسیدم ... من اینجا به جای شما دلم مرد... هیچ وقت ندیدمتون اما با خوندن سرنوشتتون چنان عشقتون رو احساس کردم که انگار مدتهاست که میشناسمتون... از عمق قلبم آرزو دارم که همیشه در کنار هم و با همین عشق و خوشبختی بمونید. رضایت شما از رابطه تون شیرینی خاصی به فضای وبتون داده . اینو جدی میگم. ازتون لذت میبرم. تا ابد سرشار از عشق باشید.

سعید پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:42 ق.ظ

سلام امیر جان متنت خیلی قشنگ و رویاییه بطوری که من با خوندنش اشک تو چشمام حلقه زد نمی دونم چرا اما فکر می کنم از وقتی عاشق شدم خیلی احساساتی شدم همیشه به متنایی که مینویسی توجه میکردم همیشه به عشق تو که توی دانشگاه به طور اتفاقی دیدیش فکر کردم به اینکه چه عشقی واقعیه به اینکه عشقمون از روی هوس یا چیزهای دیگه نبوده باشه همیشه به این فکر می کنم مه اون چه عشقیه که وقتی بهش رسیدی اون تازگی خودشو اون طراوتی که از اول با خودش میاره تا همیشه با خودش داشته باشه بارها به این فکر کردم که آیا من هم میتونم اینجوری زندگی کنم اصلا ففط می دونم که بد جوری عاشق شدم...

سلام سعید جان،

امیدوارم تو هم به عشقت برسی و تازگی و طراوتش هر روز بیشتر و بیشتر بشه.

-امیر

محمد رضا پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:56 ق.ظ http://www.sararahimi85.blogfa

وبلاگتون عالیه اگه دوست داشتید یه سری به وبلاگ دخترم سارا بزنید اگه مایلی لینک کنیم باهم خوش باشید در لس آنجلس

نسیم پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:00 ب.ظ http://ourparadise.blogfa.com

تیشه ی خیال تراشیده ام تورا

درهربتی که ساخته ام دیده ام تورا

با آنکه جز سکوت جوابم نمی دهی

در هر سوال پرسیده ام تورا

خوشحالم که با وبلاگتان آشنا شدم

گنجیشک شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:10 ق.ظ http://booser.blogfa.com

چه قشنگ نوشتی... چه آرامش‌بخش است اینجا... این که می‌شود به آنهایی که مدام توی گوشت می‌گویند: "هیچ می‌دانی بعد از ازدواج...؟ نچ‌، نچ، نچ..." جواب داد که: نرگش و امیر را نخوانده‌ای؟...
اینجا خیلی امیدبخش است... مرسی... :)

باران شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:25 ق.ظ http://bbbaranbanoo.persianblog.ir

چرا آپ نمی کنین دیگه....؟

منتظرم!

:)

سایه یکشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:56 ق.ظ http://sayehsepidar.blogfa.com/

سلام
خیلییییییییی قشنگ بود . خوشحال می شم به وبلاگ منم سر بزنی

حامد یکشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:51 ب.ظ

سلام امیر آقا وو نرگس خانوم خیلی وبتون جالبه ۶ماهه میامو میرم ممنونم . فقط ۱کم داستان عاشقانه بزارید دیگه تکمیل میشه بازم ازتون ممنونم انشاء ا... زندگیتون همیشه خوبو خوشو خرم باشه . برای ماهم ۲آ کنید .

محمد دوشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:46 ق.ظ http://www.mami23.persianblog.ir

باید بود و یادش رو زنده نگه داشت تا دیگران هم دوست داشتن رو یاد بگیرن.

a3moon دوشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:29 ب.ظ

salam. hese atefat va hese aghlet zood tar az hadie ke narisede jolo tare rafete hala aya toe vageyate mitoni tahamol khonie. midoni dashtane one chizie ke adame dare nemidone va badesh,.... khoshalame ghader midonie enshalah hamish salem va salamat bashid

سلام

ممنون از پیامتون. متاسفانه من منظورتون رو خوب متوجه نشدم. اگر ممکنه کمی بیشتر توضیح بدین.

ممنون

-امیر

بابایی سه‌شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:03 ق.ظ http://9maho9roz.blogsky.com/

امیر عزیز سلام... از من میشنوی لایحه رو همراه با یه تریپ رفتن به یه رستوران گرون قیمت و یه هدیه مخصوص همراه با کلی حرفهای عاشقانه و قربونت برم و کلی مخلصتیم... با چاشنی ناز و ادا و التماس و گریه و زاری و نذر و ... همراه کنید مطمئن باشید جواب میده.

مانیا چهارشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:57 ق.ظ

سلام خیلی وقت که وبلاگتونو میشناسم ومیخونم ولی این اولین باره که کامنت میزارم چون اینبار دیگه در مقابل اینهمه عشق نتونستم تسلیمم بشم و یه فال حافظ براتون گرفتم: جهان برابر وی عید از هلال وسمه کشید ، هلال عید در ابروی یار باید دید* شکسته کشته چو پشت هلال قامت من ، کمان ابروی یارم چو وسمه باز کشید* مگر نسیم خطت صبح در چمن بگذشت ، که گل به بوی تو بر تن چون صبح جامه درید* نبود چنگ و رباب و نبید و عود که بود ، گل وجود من آغشته گلاب و نبید * بیا که با تو بگویم غم ملامت دل ، چرا که بی تو ندارم مجال گفت و شنید * بهای وصل تو گر جان بود خریدارم ، که جنس خوب مبصر بهر چه دید و خرید * چو ماه روی تو در شام زلف میدیدم ، شبم بروی تو روشن چو روز می گردید* بلب رسید جان و بر نیامد کام ، بسر رسید امید و طلب بسر نرسید* ز شوق روی تو حافظ نوشت حرفی چند ، بخوان ز نظمش و در گوش کن چو مروارید* امید وارم همیشه همینجوری خوشبخت باشید و سلامت.

ندا چهارشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:14 ق.ظ http://ghazalism.blogfa.com

حظ کردم .... همین .

نرگس.ح چهارشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:57 ق.ظ

سلام....می شه نرگس جون جواب ایمیل منو بده ه ه ....
شاد باشین همیشه

سلام

چشم، من حتما یاد آوری میکنم. این روزها سر نرگس و من کمی شلوغه و نرگس گاهی جواب ایمیلهای منو هم نمیده (شوخی بودا)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد