نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

چرا دعوا نمیکنیم؟

سلام به همه دوستان گرامی،

بدفعات از طریق ایمیلهایی که نرگس و من دریافت میکنیم و همچنین در پیامها از ما خواسته شده که درباره دعواهامون هم بنویسیم. شکر خدا، تا به امروز که بیشتر از 6 سال از ازدواج ما میگذره، هیچوقت چیزی که بشه اسمشو دعوا گذاشت صورت نگرفته. بیشترینش همونی بود که نرگس با دوستاش رفت رستوران و من نرفتم که چندی پیش در موردش نوشتیم.  تو این پست میخوام بررسی کنم که چرا نرگس و من دعوا نمیکنیم. اجازه بدین صحبت رو با یک سئوال شروع کنم:

مسئله تفاهم و صلح و صفا بین یه زن و شوهر خیلی پیچیده تر از اونه که بشه به آسونی به همه جوانب اون پرداخت. که البته ما نه توانشو داریم و نه دانششو، بنابراین تنها کاری که نرگس و من میتونیم بکنیم اینه که تجربه و طرز فکرمونو رو در اختیار شما عزیزان قرار بدیم و تصمیم داریم اینکار رو در چندین پست انجام بدیم.

بنظر شما چه چیزی باعث میشه که یه زن و شوهر زیاد دعوا نکنند و یا اصلا دعوا نکنند؟ کمی فکر کنید و جوابهایی رو که به ذهنتون میاد رو بررسی کنید.

چقدر عشق و علاقه، از خود گذشتگی، منطقی بودن، تفاهم داشتن و نظایر اون رو موثر میدونید؟ از نظر من همه اینها عواملیه که میزان تنش رو کاهش میده اما بیاییم و یک قدم به عقب برگردیم و ببینیم که تنش اصلا چه جوری بوجود میاد. یکی از عوامل اصلی ایجاد تنش وجود اختلافه. بعبارت دیگه یکی از طرفین کاری رو میکنه یا میخواد بکنه که از نظر طرف دیگه نباید بکنه  و بالعکس.  این کارها رو میشه در دو دسته طبقه بندی کرد: دسته اول کارهایی است که از نظر هر عقل سلیمی مردود شمرده میشه و دسته دیگه کارهایی است که صحت و سقم اونها بسته به شخصیت افراد مشخص میشه. البته کارهایی هم هست که دقیقا نمیشه گفت به کدوم دسته تعلق داره. من در این پست صحبتم بیشتر روی کارهای دسته دومه چرا که کارهای دسته اول مستقل از شخصیت شما ارزش گزاری میشوند. بعنوان مثال اینکه کسی نصبت به همسرش صداقت نداشته باشه عامل ایجاد تنشه حالا تو هر فرهنگ و طرز فکری که میخواد باشه، اما اینکه پوشش یه خانم در یک مهمانی چگونه باید باشه چیزیه که به فرهنگ و طرز فکر افراد برمیگرده.

هر چقدر دو نفر از نظر شخصیتی و فرهنگی به یکدیگر نزدیکتر و "همسر"تر باشند، تنشهای دسته دوم بسیار کمتر وجود خواهند داشت.  یعنی هر چه مواردی که دو نفر بقول معروف باید با هم کنار بیان کمتر باشه بطور طبیعی دلیل اینکه دو نفر با یکدیگر دعوا کنن زیاد وجود نخواهد داشت. از طرف دیگه خدا بداد برسه وقتی که دو نفر از این نظر تفاوت فاحش داشته باشند و سر هر چیز کوچکی مجبور بشن با هم کنار بیان. اونوفته که امتیاز گیری شروع میشه و دو نفر دائم بهم میگن من بخاطر تو فلان کار رو کردم حالا هم تو باید بخاطر من اینکارو بکنی. از روز روشنتره که هیچ دو نفری نمیتونن بدون داشتن شناخت از همدیگه بفهمن که چقدر از نظر شخصیت و فرهنگ با هم همخوانی دارن. خلاصه کلام اینکه عواملی که در ابتدا ذکر کردم ( عشق و علاقه، از خود گذشتگی، منطقی بودن، تفاهم داشتن و نظایر اون)  در عین حالی که موثرند، معجزه نمیکنند.

مثلا نرگس و من هر دومون خیلی دوست داریم که مهمون زیاد خونمون بیاد و خیلی دوست داریم که با دوست و رفقامون اینور و اونور بریم. حالا فکر کنید که اگه فقط یکی از ما اینطوری بود. یا یه روز میخواستیم یه مهمونی ترتیب بدیم، نرگس کار داشت و در نتیجه من و یکی از دوستهای مشترکمون که یه دختر مجرده با هم رفتیم تا وسائل لازم برای مهمونی رو بخریم. خریدمون کمی بیشتر از اونی که فکر میکردیم طول کشید و  بعدشم چون هر دو گرسنه شده بودیم با هم رفتیم شام خوردیم. بر عکسش هم گاهی پیش میاد و ما هیچکدوم با این مسئله مشکل نداریم.  

یا مثلا در مورد لباس، خوب من کمی سختگیرم ولی خوشبختانه نرگس هم خودش مقیده. یه روز داشتیم میرفتیم برای مهمونی عید و دوست نرگس اومده بود خونمون. دوست نرگس گفت: نرگس جون چرا این لباس قرمزه رو نمیپوشی؟ و نرگس در جواب بشوخی گفت: آقامون نمیذاره. و بعدش اضافه کرد که حتی اگر امیر هم مشکلی با این لباس نداشت، باز هم من اون لباس رو نمیپوشیدم. حالا اون لباس لباسیه که مادر خود من برای نرگس خریده. حالا فکر کنید اگر نرگس میخواست لباسی رو بپوشه که از نظر من قابل قبول نبود. یا من باید مثلا از خود گذشتگی میکردم و تمام مدت مهمانی خون خونمو میخورد که مسلما این باعث ناراحتی نرگس هم میشد و یا اینکه نرگس باید از لباسی که دوست داشت بپوشه صرف نظر میکرد. به هر حال هیچ راه حلی که هر دو خوشحال باشیم وجود نمیداشت.

همه آدمها تو سنین نوجوانی و جوانی فکر میکنن که عشق یه نیروی بیکرانه که همه مشکلاتو براحتی حل میکنه. بعدشم یکیو میبینن و یه حسی پیدا میکنن که با عشق اشتباه میگیرنش و پیش خودشون فکر میکنن یه نیروی بیکران دارن. نتیجه این میشه که همه مشکلات بنظرشون خرد و ناچیز میاد و بدون آینده بینی پیش میرن و پدر خودشون و طرفشونو در میارن. تو این بین اونهایی که کارشون به ازدواج ختم نمیشه خوش شانسهاشون هستند. البته درصدی هم هستند که شانسکی با هم جور در میان و بقول معروف هندونه سر بسته ازدواجشون قرمز و شیرین از آب در میاد.

خلاصه مطلب اینکه ازدواج کردن با یک همسر همون اول کار بسیاری از مشکلات رو از بین میبره. همونطور که قبلا گفتم مسئله تفاهم و صلح و صفا بین یه زن و شوهر خیلی پیچیده تر از اونه که بشه به آسونی به همه جوانب اون پرداخت. اجازه بدین در این پست بحثمونو رو به این مسئله که میزان همسر بودن چقدر تنشها رو کاهش میده محدود کنیم و در پستهای بعدی به سایر جنبه ها نیز خواهیم پرداخت.

ادامه دارد....

موفق باشید

-امیر

نظرات 8 + ارسال نظر
اطلس سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:59 ب.ظ http://www.atlasariya.blogfa.com

همه ی حرفای شما درست ولی خدایی اینم باید در نظر گرفت که توو یه رابطه ی زن و شوهری یکی باید سنگ نیم من باشه تا مشکلی به وجود نیاد یا اگر خدایی نکرده به وجوود اوومده حل بشه و گرنه هرچی بیش تر در موردش حرف بزنیم بیش تر کش پیدا می کنه ؛ منظورم اینه که از خود گذشتگی هم لازمه
موق و موید باشیند اوونم چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟هردوتاتون

دنیا چهارشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:44 ق.ظ http://www.tajekhorshid.persianblog.ir/

خسته نباشید.ممنون از پستتون.
جواب سوال اول که چطور میشه که یه زن و شوهر با هم دعوا نکنند یا مقدارش کم باشه اینه: (البته بگم که من هنوز ادامه مطلب رو نخوندم شاید آخرش یه چیز دیگه اضافه کنم) یک زن و شوهر میتونند در مواقع مشکلات و یا اختلاف نظرها خیلی آروم با هم صحبت کنند با داد و قیل و دعوا نه تنها چیزی درست نمیشه بلکه روشون بیشتر به هم باز میشه ودیگه هیچ حجب و حیایی بینشون باقی نمی مونه.توی دعوا که نقل و نبات پخش نمیکنند یکی این میگه اون یکی هم برای اینکه کم نیاره یا پا به پاش جواب میده یا اینکه بیشتر از اون جواب میده.ولی اگر یکدوم از اونها کنترلش رو از دست بده و حرف ناراحت کننده ای بزنه به نظر من اون یکی باید خیلی صبورانه و با سیاست وارد میدون بشه و به نرمی حرفش رو بزنه نه اینکه طرف رو بدتر آتیشی کنه.نمیگم که این کار خیلی ساده هست نه دو نفر هیچ وقت با هم در همه حال اتفاق نظر ندارند ولی میتونند به خاطر اینکه زندگیشون از هم نپاشه و یا پایه های زندگیشون صدمه نخوره تا یه مدت دندون روی جیگر بذارن تا طرف آتیشش بخوابه و اون هم آروم بشه و منطقی حرف بزنه.
درمورد اینکه گفتید اگر هر کدوم از شما با دوست دیگش که بره بیرون مشکلی ندارید ناشی از اعتمادی میشه که به هم دارید.این وسط عشق و علاقه شما نمیگم که بی تاثیر نیست نه هست ولی هستند کسانی که منظورم یه زوج هست که اصلا هیچ میل و رغبتی به ادامه زندگی با هم ندارن ولی این حس اعتماد که بینشون باشه اونها رو به زندگی دلگرم میکنه.
در مورد پاراگراف آخر: واقعا عشق میتونه یه نیروی بیکران باشه ولی اگر ناشی از شناخت باشه و البته اون هم نود درصد بعد از ازدواج.درست همون حسی که شما بعد از ازدواج بیشتر از قبل نسبت به هم پیدا کردید.
ممنون.

انار چهارشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:02 ب.ظ http://thoughts.blogfa.com

سلام

من خیلی ساله که وبلاگ شما رو میشناسم. از اولین وبلاگهاییه که شروع کردم خوندن و بعد از یه مدت گمش کردم. خوشحالم پیغامتون توی وبلاگ ورزشم باعث شد دوباره پیداتون کنم. من نیمه ماراتن نیوجرسی رو توی ماه اوریل دویدم. میخواستم ماراتن شیکاگو رو بدوم اما امروز با مربی به این نتیجه رسیدیم که فعلا روی آمادگی جسمانیم کار کنم بهتره. به هر حال مرسی که بهم سر زدید. باز هم بیایین. ما تا حالاا چند نفر رو دونده کردیم اونجا.

روژان پنج‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:22 ق.ظ

سلام
اقا امیر و نرگس خانم خسته نباشید
واقعآ پست جالب و اموزنده ایه
به نظر من کنتاکت در زندگی زناشویی چیز بدی نیست به شرطی که طرفین با شناخت و منطق باهاش رفتار کنن خیلی از زوجین هستند که اگر دعوایی براشون پیش بیاد بالاخره یکی کوتاه میاد و غائله ختم میشه اما من یه همچین چیزی رو قبول ندارم بزارید منظورمو واضح تر بگم
اگه من با همسرم دعوا کنم قبل اینکه به فکر این باشم که یکی منت کشی کنه یا از موضعش کوتاه بیاد دلم می خواد از این کنتاکت برای شناخت بیشتر همسرم و روحیات اون استفاده کنم بدونم علت این برخورد چی بوده یا به عبارتی افقی از زوایای شخصیتی اونوبشناسم تا بتونم انطباق پذیری بییشتری را برای خوشبختی بیشتر با همسرم پیدا کنم
یه چیزی که من اصلآ قبول ندارم اینه که میبینم دو تا زن و شوهر با هم مرافه دارن و بعدم با گذشت دو سه روز حوصله اشون سر میره و اشتی میکنن بدون اینکه موضوع را ریشه یابی کنن اما من فکر میکنم این تصویری که درضمیر ناخوداگاهشون حک میشه و بدون اینکه حل بشه مثل یه زباله دفن میشه غافل از اینکه این چیزا مثل زباله های هسته ای تششعات بسیار خطرناک و مسموم داره و چون پاکسازی نشده چندی بعد به یه صورت دیگه بروز میکنه و اونوقته که یکی خودشو فانی میبینه تو زندگی اش
موضوعی که اقا امیر بهش اشاره کردن در مورد همسر تر بودن خیلی جالبه و شکی درش نیست که هر چه روحیات و خواسته ها و کاملتر بگم منش دو نفر در زندگی بیشتر به هم شبیه باشه کنتاکت کمتری بوجود میاد و این میشه تعبیر حرف اسلام در هم کفو بودن زوجها
حالا هرچی از نظر فرهنگی و عقیدتی و ایدوئولوژی این شباهت بیشتر باشه پایه های زندگی محکمتره اما چیزه دیگه ای هم که باید مد نظر داشت اینه که هیچ وقت دو تا خونواده مث هم نمیشن و اونی که می خواد ازدواج کنه باید این انعطاف پذیری رو در خودش بوجود بیاره برای یه سری تعغیرات
و بدونه که دیگه یکی نیست و ازادیهای فکری و عملی قبل رو هیچ وقت نداره وچیزی که باید یاد بگیره اینه که چه طور با کنتاکتهایی که به خاطر ادغام دو فرهنگ و منش متفاوت با درجات مختلف برای زوجهای مختلف پیش میاد برخورد کنه و از اونا بعنوان سکوی پرشی برای شناخت و قوام بیشتر زندگی اش استفاده کنه
با ارزوی توفیق هر چه بیشتر در تمام پیچ و خمهای زندگی

فیروزه پنج‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:16 ق.ظ

سلام...میخواستم بگم با وجود نرگس جون شما هیچ موقع دعواتون نمیشه...فقط تجربههاتون هم به ما بگید... با ارزوی خوشبختی بیشتر... همیشه شاد باشید

امیر و زهرا دوشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 06:00 ب.ظ http://2hamnafas.mihanblog.com

سلام
امیدوارم که همیشه خوب و سرحال و شاد باشین
من تمام مطلبتون رو خواندم. قشنگ نوشته بودید.
نظرهای بقیه هم زیبا بود و درست
به نظر من اگر دو نفر نسبت به هم عشق داشته باشن و منطقی باشن هیچ وقت دعوایی بینشون به وجود نمیاد. و در حد بحث تمام میشه
باور کنید عشق - عشق واقعی - هر کاری که بخواهد می توانه انجام بده

دو همنفس

نرگس کوچولو سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:05 ب.ظ http://narges85.blogfa.com

سلام
خوشحالم که باهاتون آشنا شدم
اومدم بگم آپ کردم
خوشحال میشم بیایی پیشم
در ضمن بیشتر خوشحال میشم اگه به هم لینک بدیم

نرگس پنج‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:59 ق.ظ http://ragbar.blogfa.com

به نظر من یه نکته دیگه تصویر ذهنی دو نفره از ارتباط.
مثلآ اگر برای یک نفر با توجه به تجربیاتی که از کودکی داشته، وجود تنش و گذشت نداشتن و یک دندگی ،طبیعی و جز لاینفک رابطه باشه،(مثلآ کسی که پیشتر بین پدر و مادرش چنین حالتهایی وجود داشته) به احتمال قوی در ارتباط عاطفی چنین رفتارهایی از خودش هم سر میزنه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد