نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

حرفهای شما

سلام، من سحر هستم، 30 سالمه و توی یه شرکتی در شهر تهران کارمندم . علی هم اول تیر امسال 37 سالش تموم شد (البته این سن شناسنامه ایشه این کاری که داره می کنه خیلی بچه گانه است ).

فروردین امسال یکی از همکارای من به نام علی که محل کارش در ساختمون اداره ماست ولی در یک واحد نیستیم از طریق واسطه به من پیشنهاد ازدواج داد. ایشون قبلاً تجربه یک زندگی دو ساله داشتند و زمانی که به من پیشنهاد دادند پنج ماه بود که از زمان طلاقش میگذشت . منو از بین 4 کاندید که بهش معرفی کرده بودند انتخاب کرده بوده.

 

من علی رو برای اولین بار که دیده بودم (البته قبل از پیشنهادش) ، تو دلم گفته بودم چی میشد یه همچین آدمی به من پیشنهاد بده؟ نمی دونم چرا این حس بهم دست داد؟ شاید چون چهره اش خیلی ساده و مهربون بود و به نظر آدم درستکاری میرسید.

 

 

علی یک آدم مذهبی با اعتقادات مذهبی هستند و وقتی به من پیشنهاد دادند میخواستند ما چند ماه با هم بیرون بریم تا بیشتر آشنا بشیم ( علی معتقده اگر به یک خانم عاقل پیشنهاد بیرون رفتن داده بشه و اون خانوم بپذیره این امر همون صیغه محرمیته ) منم بعد از چند روز فکر قبول کردم که به قصد آشنایی با ایشون بیرون برم.، در چند جلسه اول ایشون از اعتقادات مذهبیش گفت و اینکه راجع به حجاب چطور فکر می کنه و به من گفت دوست داره که من لباس آستین کوتاه نپوشم ، بعد من فکر کردم و بهش گفتم من اینطوری فکر نمی کنم یعنی اگر یه کم از موهام بیرون باشه و اگر آستین لباسم کوتاه باشه به نیت بدی اینکارو نکردم و خودمو معذب نمیکنم من فکر میکنم اگر آدم خوبی باشم ، سعی نکنم دل کسی رو بشکونم، با رفتارم کسی رو نارحت نکنم و به کسی شر نرسونم موفق هستم و گرنه چه آدمهایی که به نام حجاب چه کارها که نمیکنن. خلاصه ایشون قبول کردن و گفتن من شما رو زمانی که دیدم مقداری از موهاتون هم بیرون بود و میتونستم پیشنهاد ندم ، خلاصه بحث راجع به پوشش سه تا چهار جلسه از وقت ما رو گرفت. نتیجه این صحبتها این شد که پذیرفت که با پوشش من مشکلی نداشته باشه . چون روز اول که منو دیده بود کمی موهام بیرون بوده و میتونسته پیشنهاد نده .

یک مورد عجیب هم هست : وقتی به علی گفتم که حالا که این مسئله پوشش اینقدر مهمه و ما سرش اختلاف داریم پس بهتره ادامه ندیم .. به من گفته بود که جداً میخواستی سر این مسئله رابطه رُ‌تموش کنی ؟ آدم که سر این چیزا رابطه اشو بهم نمیزنه ، گذشت میکنه اما یکشنبه گذشته(31/4/86) که با یک اس ام اس این مسئله رُ بهش یادآوری کردم، اصلاً‌ جواب نداد ...

 

راجع به مهریه هم یکبار صحبت شد و علی به 14 تا سکه اعتقاد داشت و خانواده من به 414 تا ، البته به شکل سمبولیک. علی فکر میکرد علت بهم خوردن زندگی قبلیش (که منجر به طلاق شد) عدم توانائیش در پرداخت مهریه بوده. به من گفت میتونی با خانواده ات صحبت کنی و به 14 تا راضیشون کنی؟ منم گفتم حاضر نیستم با یک فرهنگ 40 ساله مبارزه کنم ، تو خانواده ما هیچ زندگی به خاطر مهریه بهم نخورده و منم اولیش نخواهم بود. احساس نکردم که اینقدر برای این آدم مهمه که بخاطرش منو بذاره کنار ، چون به اون اندازه ای که راجع به پوشش و حجاب صحبت کرد، راجع به این موضوع صحبت نکرد.

 

علت متارکه اشو رو بهتون نگفتم : البته این چیزی بود که خودش تعریف میکرد : علی تا ازدواجشون سر بگیره دو سال عقد کرده می مونن و به دلایلی مثل فوت پدربزرگ خانوم ، ایراد گرفتن خانواده دختر از کوچیک بودن خونه 40 متری علی و تهیه منزل جدید و خلاصه 4 بار تا مرحله عروسی پیش میرن و بهم میخوره و به علت سختگیریهای خانواده دختر 6 ماه هم قطع رابطه می کنن و بعد از 6 ماه همسر سابقش به همراه عموش می آن دم در اداره و از علی که 6 ماه بوده رابطه شو قطع کرده بوده میخوان که بیاد و کارو تموم کنه و اقدام میکنن (خانم سابقش و عموش میآن در در اداره که باهاش صحبت کنن که بیاد مشکلاتشون رُ حل کنن و برن سر خونه و زندگیشون) و دوباره که ارتباط برقرار می کنن بازم با خانواده همسر سابقش اختلاف بینشون پیش می آد که اینبار دختر خانوم به حالت قهر از خونه پدری می آد بیرون و می ره خونه علی. خونه جدید خونه مادر علی بوده که از طرف آموزش پرورش بهش داده بودن.  علی بعد از دو جلسه صحبت نیم ساعته همسر سابقش رُ پسندیده بودن و عقد کرده بودن و در دوران عقد هم محدودیت در روابطه داشتن که این تو این رفت و آمدها یکبار رابطه سکس داشتن که پرده بکارت خانوم از بین میره و همین باعث میشه که همسر سابق علی بترسه و نامزدیشو با وجود مشکلات زیادش بهم نزنه.

 

در این مدت همسر سابق علی که بعلت اختلافش در دانشگاه از تحصیل انصراف داده بوده اما خانواده اش پنهون از اون شهریه ثابتشو پرداخت کرده بودند تا حق تحصیلیش از بین نره و علی تشویقش میکنه که درسشو بخونه و مدرکشو بگیره و بعد که زندگیشون رو شروع می کنن در یک شرکت بزرگ برق استخدام میشه و حقوق خوبی میگرفته و کاملاً‌ مستقل میشه.

 

بعد که زندگیشون رو شروع میکنن زیر یک سقف ایشون راجع به مهریه مطالعه م کنن و از خانوم میخواد که مهریه اشو ببخشه و طی مطالعات به این نتیجه میرسه که "‌هر مردی که آگاهانه و با علم به اینکه توانائی پرداخت مبلغ مهریه را ندارد، مبلغ مهریه را بپذیرد ، مرتکب جرم میشود"  و همسر سابقش این کارو نمیکنه. جالبه که هر چی راجع به اون موقع میپرسم میگه بچه بودم. مثلاً‌ می پرسم چرا اون موقع رفت و آمد نکردی برای شناخت بیشتر؟ میگه بچه بودم. میگم مامانتم بچه بود که راهنمائیت کنه؟ یکبار هم که جهیزیه همسر سابق علی رُ خانواده اش می آرن خونه علی بازم اختلاف بینشون پیش می آد چون علی قبلاً با همسر سابقش توافق کرده بوده که سیاهه ای که تهیه شده بود رُ‌ امضا نکنه ، چون تا اون زمان هر چی خانواده همسر سابقش گفته بودن علی قبول کرده بوده و میخواسته این یک مورد رُ قبول نکنه ( نمیدونم چرا تو این زبل بازیها بچه نبوده اما تو سایر موارد بچه بوده)در تمام این دو سال با خانواده طرفین قطع رابطه کرده بودند. بعد از دو سال تصمیم میگیرن به نیت آشتی در یک مراسم عروسی شرکت کنند ( ازدواج دختر عموی همسر سابقش که بعد از ازدواج به کشور انگلیس قرار بوده عزیمت کنه). در مراسم عروسی دختر عموهای همسر سابقش به اونها میگن ما سعی کردیم اشتباهات شما رو تکرار نکنیم. از همونجا اختلاف شروع میشه و همسر سابق علی) میگه من بهترین دختر فامیل بودم حالا دخترعموی من داره با کسی ازدواج می کنه که میبرتش انگلیس و من باید با تو زندگی کنم ( در طول این دو سال این خانوم و آقا یک سفر به دبی و یک سفر زمینی به ترکیه داشتن ) و از اون روز همسر سابقش دیر میامده خونه. میرفته خونه مادرش و از اونجا زنگ میزده که شب خونه نمیاد. بعد از 6 ماه تقاضای طلاق میکنه و حامله هم بوده که بدون مشورت با علی بچه اشو سقط میکنه و به علی میگه اگر به طلاق توافقی راضی نشی مهریه امو میزارم اجرا. علت رو که ازش می پرسه میگه تو منو کم سفر بردی ، تو برای من کم هدیه خریدی. تو دوران نامزدی از طلاق می ترسیدم اما حالا که مستقل شدم دیگه از طلاق نمیترسم. این کشمکش 6 ماه طول میکشه تا اینکه آبان 85 عملی میشه. (چون علی راضی به  طلاق توافقی راضی میشه همسر سابقش هم از مهریه میگذره ) یعنی چی اگر حتی مهریه رُ پرداخت میکرده فرقی نمیکرده ؟

 

دو هفته قبل علی به همراه مادر و خواهرش برای جلسه معارفه اومدن خونه ما و میخواستن به اصطلاح اجازه بگیرن که ما یه مدت دیگه هم با آگاهی خانواده ها رفت و آمد داشته باشیم و بیشتر همدیگرو بشناسیم. چهار ماه قبل رو‌ فقط مادر و خواهر من خبر داشتن.  تو جلسه معارفه اصلاً‌ راجع به خواسته اشون چیزی نگفتن و بعد از یکی دو ساعت خوش و بش بلند شدند رفتند و بعد علی به من گفت همین اومدن خونه شما معنیش اینه که ما چنین قصدی داریم. علی می گفت من هیچ عجله ای ندارم و میخوام بیشتر بشناسم اما درست یک هفته بعد یعنی هفته گذشته گفت میخوام زودتر ازدواج کنیم!

لازمه که بگم راجع به سکس هم گفته بود که تبش تنده که البته لزومی هم نداشت که بگه ،من خودم فهمیده بودم. چون گفته بود که زمانی که متاهل بوده تو خونه هم خودش هم خانومش با کمترین پوشش می گشتن و به نظرم خیلی عجیب بود. تنها راهی که علی برای رسیدن به سکس بلد بود همین ازدواج می دونست بر حسب همون اعتقادات مذهبیش. شاید هم یکی از علتهای ازدواج زودهنگامش همین بوده.

 

هفته گذشته شنبه با هم رفتیم بیرون و همه چیزی خیلی خوب بود ، برای اولین بار به من گفت دوستت دارم و گفت از نگاه اول ازت خوشم اومده بود و کلی تعریف کرد ، بعد تو راه صحبت از " موارد ترس" شد ازش پرسیدم شما از چی می ترسی ؟ گفت مهریه.

 

هر چقدر براش صحبت کردم که زندگی قبلی تو بخاطر مهریه بهم نخورده بلکه چون همسر سابقت دیگه نمیخواسته تو اون زندگی باشه از مهریه به عنوان یک منبع قدرت استفاده کرده تا توافقی جدا بشه و زمان کمتری صرف بشه ، اگر هم حتی مهریه اشو پرداخت می کرد اون زندگی هیچ ارزشی نداشت چون پایه های عاطفیش از بین رفته بوده و فقط یک شکل ظاهری ازش باقی می موند چون اون خانوم فقط حضور فیزیکی داشت و با همه وجود راضی به بودن در اون زندگی نبوده و مثل یه تیکه از اثاثیه خونه میشد که فقط جسمیت داره. اما این حرفا فایده نداشت.

 

فرداش که به من زنگ زد بعد از کمی صحبت بهش گفتم من فکرامو کردم و حالا که شما منو تو این چند ماه اینطوری شناختی که اهل زندگی نیستم و حاضرم به خاطر مهریه زندگیمو بهم بزنم و دنبال مادیات هستم ، بهتره ادامه ندیم. چون هدف از این دوران شناخت این بود که همدیگرو بشناسیم و ببینیم چقدر افکارمون به هم نزدیکه و فکر نمی کنم بقیه مسائل خیلی مهم باشه.

 

علی به من گفت : نمیخواستم اینطوری بشه ، تو نمیخواهی هیچ تلاشی بکنی ؟ بین من و مهریه ، مهریه رو انتخاب کردی ؟ (یعنی دست پیشو گرفت)

 

برای طلاق با وکیلی آشنا شده بود که علی رو به یکسری کلاسهای خودشناسی معرفی کرده بود ، به من گفت میخواهی بریم پیش وکیل ، بریم پیش مشاور تا ببینیم اصلاً میشه کسی تضمین بده که اصلاً‌ به بازپرداخت مهریه اعتقاد نداره ؟

 

من اولش قبول کردم یعنی موقعی که خیلی ناراحت شده بودم که اینطوری راحت به من گفت : خداحافظ ، بعدش بهش گفتم شما که هنوز نمیدونی زندگی قبلیت برای چی بهم خورده رفتن پیش وکیل بیمورده ، اینطوری انگار من باید تاوان زندگی قبلی شما رو بدم . اگر من تضمین بدم که از مهریه میگذرم شما چه تضمینی به من میدید؟

که هیچ جوابی نداد. در تمام یکهفته گذشته هیچ تماسی نگرفته و عقیده اش هم اینه که چون من گفتم ادامه ندیم یعنی پایان محرمیت (نه هیچ صیغه محرمیتی خونده نشده بود اما علی تا زمانی که من نظر خانواده امو راجع به صیغه محرمیت نگفته بودم هیچ صحبتی نکرده بود راجع به این موضوع با وجود اینکه خیلی مومن بود اما تا من حرفشو زدم اونم گفت من اصلاً از صیغه بدم می آد و فکر میکنم اگر به یک خانم عاقل پیشنهاد بدی که برای صحبت با هم رفت و آمد داشته باشن و اون خانم عاقل پذیرفت ، این یعنی محرمیت و نیازی نیست که کسی صیغه محرمیت بخونه) و اگر زنگ بزنه ایجاد مزاحمته ( کلاه شرعی).

 

بعد از یک هفته من بهش  sms زدم ( با این مضمون :سلام ،نمیخوام مزاحمت بشم فقط گفته بودین : ازت خوشم اومده بود که ادامه دادم " یعنی الان بدت اومده که اینقدر راحت از من دست کشیدی؟) ( آخه من بهش گفته بودم که اگر انقدر این مسئله برات مهم بود ( 14 سکه ) خوب از همون اول میگفتی که ادامه نمی دادیم اینهمه وقت ، اونم گفته بود ازت خوشم اومده بود که ادامه دادم .. ولی اون اصلاً از موضعش پایین نمی آد. امروز هم که بهش گفتم (با sms) حاضرم بیام پیش اون وکیل شما و نظر شخصیمو گفتم راجع به مهریه (میخواستم فقط برای اینکه حرف اون نباشه 110 تا باشه ) اصلاً جواب نداد.

 

واسطه رابطه بین من و علی خانم "ر" و آقای "ج" بودند. خانم "ر" هم ازم راجع به روابطمون پرسید بهش گفتم متوقف شده. خانم "ر" با آقای "ج" صحبت کرده و قرار شده نظر منو به علی منتقل کنه.

شاید به نظرتون بیاد خیلی دارم دست و پا می زنم اما توی تهران ازدواج خیلی کار سختیه و اگر این مورد هم بهم بخوره میشه چهارمین موردی که موضوع جدی میشه و بهم میخوره اونم به طرز عجیبی.

 

حالا با خودم فکر میکنم که علی با وجود اینکه با هیچ کس دوست نبوده و قبل از ازدواجشم هیچ رفت و آمدی با خانومش نداشته از این دوران به عنوان تست استفاده کرده که ببینه اصلاً‌ چطوریه رابطه دوستی با یک خانوم و میخواسته فقط تجربه بدست بیاره و قصد ازدواج نداشته. در مورد من علاقه خیلی دیر بوجود آمد اما ایشون میگن از همون روز اول علاقه پیدا کردن.

 

حالا میخوام بدونم به این آدم زنگ بزنم یا تلاشی بکنم ؟ یا بذارمش به حال خودش ؟ یا آدمی  که تو مشکلات اینطوری جا میزنه اصلاً فایده نداره که باهاش ادامه داد ؟ یا مهریه بهانه بوده و اون کلاً صرف نظر کرده از موضوع ازدواج ؟

-----------------------------------------------------------------------------------------------

الان دو هفته از قطع رابطه امون گذشته ، هفته پیش که من بهش اس ام اس میدادم جواب می داد اما دیگه این هفته و اواخر هفته گذشته جواب نمیده ، روز مرد رُ هم بهش تبریک گفتم باز جواب نداد ...

همون اول ارتباطمون بهم گفته بود فرض کن که این یک نمونه از زندگی واقعیه ، هفته پیش (با اس ام اس) بهش این حرفشو یادآوری کردم و گفتم اگر این نمونه ای از زندگی واقعیه ، فردا هم اگر مشکلی پیش بیاد و مثل الان توش گیر کنیم تو نامه خداحافظی رُ می نویسی و میری یا باید بایستی و مشکلتو حل کنی ؟ بازم جواب نداد .. ( از یکشنبه هفته پیش دیگه جواب نمیده ...

 

آخرین اس ام اس من این بود که جواب نداد : یادتونه سر موضوع پوشش اختلاف داشتیم ، من گفتم ادامه نمیدم ، شما گفتی آدم سر این چیزا رابطشو بهم نمیزنه و گذشت می کنه ، حالا اگه من بگم نظرم 110 تاست ، شما در این مورد به گذشت اعتقاد ندارین ؟

-------------------------------------------------------------------------------------------------------

در یکی از اس ام اس ها که یه کم حالت خداحافظی داشت به من گفته بود که منو برای همیشه دوست خودش می دونه ، این رفتارش بچه گانه نیست که دیگه جواب نمیده ؟ یا حداقل برای یک دوست انقدر ارزش قائل نیست که جواب بده ؟هفته پیش بهش زنگ هم زدم، موبایلش زنگ خورد اما جواب نداد ...

نظرات 36 + ارسال نظر
سارا دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:25 ب.ظ

به نظر من این آدم نمیتونه حتی از پس مشکلات شخصیه خودش بر بیاد چه برسه به تشکیل زندگی. مشکل این علی آقا اصلا مهریه نیست. اون اصلا آدم متعهدی نیست و اگر رابطه شما به ازدواج منتهی میشد مطمئن باش علی مردی نبوده که بتونی بهش تکیه کنی و همیشه تو باید تکیه گاه اون می بودی. مطمئنا موقعیتهای خیلی خیلی بهتری برای ازدواج خواهی داشت.
موفق باشی

سحر سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:46 ق.ظ

( اگر حتی مهریه رُ پرداخت میکرده فرقی نمیکرده ) ... آقا امیر من منظورتو از این قسمت نفهمیدم( این قسمت شما تو ایمیل اضافه کرده بودی) ... واقعاً اگر مهریه رُ هم پرداخت میکرده ، همسر سابقش می تونسته طلاق بگیره ؟



منظورم اینه که حتی اگر قدرت پرداخت مهریه رو هم میداشت، باز هم قضایا در نهایت فرقی نمیکرد. شرمنده که کمی گنگ بود.

fati سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:17 ب.ظ

az goftehaye shoma mishe be in natije resid ke ali adame zaeify hast ke na tavane tashkhis eshgh ro dare va na tavane tasmim giry va royaroyi ba moshkelat. be nazare khodet in adam mitone tekigahe yek ome zendegi bashe ke har rozesh ye range va bahat bazihaye ajibi mikone?

yek hamsar

سحر سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:23 ب.ظ

روژان جان دوست داشتم نظرتون راجع به این متن می دونستم ...

مریم سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:49 ب.ظ http://maryam-amir.blogsky.com

سلام این نوشته مربوط به سحر است
سحر جان من به خوبی می دونم که خیلی سخته توی ایران در سن سی سالگی آدم ازدواج نکرده باشه فقط دنبال یه راه گریز می گرده برای اینکه فکر می کنه شرایطش اگه خیلی هم بد باشه بدتر از اینی که الان هست که نمی شه !
متاسفانه بدلیل نیاز به شوهرکردن ! فقط همین مسئله ما دختران به راحتی نیازها و خواسته های پسری رو که صرفا دوست پسرمونه رو برطرف می کنیم ! بله همه به راحتی توافق دو طرف رو صیغه محرمیت می دونن و جامعه جوان ما هم این رو تقبیح نمی کنه
کاملا مطمئنم که طی اون دوره با هر کس که صحبت می کردی یه جوری این رابطه رو تایید می کرد
و اما حالا ... سکه پشتوانه ازدواج نیست اما پشتوانه زن هست که مرد در زمان خشم زیاد نتونه به راحتی زنش رو طلاق بده
بحث تو و ... هم سکه نیست تفاوت دیدگاه هم نیست طرف مربوطه شما باید خیلی مادی فکر کنه ...
عشق برای اون هم تجلی جز در مادیات نداره
خودت کاری رو که بهتر می دونی انجام خواهی داد و این ربطی به نظرات هیچ کس نداره
مسلما توی این رابطه تو هم چیزی رو دریافت کردی که حالا دوست داری ادامه اش بدی
برات آرزوی خوشبختی می کنم و امیدوارم خداوند تو رو در پناه خودش حفظ کنه و نزاره غرق بشی از هیچ سوئی
نیاز به یک همراه گاهی باعث می شه که آدم خودش رو هم تخریب کنه
بدلیل کم شدن تعداد مردان نسبت به زنان هر آدم عوضی به خودش حق می ده که با ادعا بیاد جلو مردی که زن داشته اومده می گه بین چهار کاندید من شما رو انتخاب کردم ..
مردی که نیاز سکس داره به راحتی تو رو در شرایط قبول قرار می ده و نمی دونه آسیبی که بعد از این رابطه به تو می خوره چطور از تو یه آدم سر خورده می سازه

امیر کاشانی چهارشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:38 ب.ظ

سلام به دوستان عزیز،
میخواستم به اطلاع شما برسونم که از این به بعد پیامهایی که به بحث جاری مربوط نمیشوند به وبلاگ http://nargeslove2.blogsky.com/ منتقل خواهند شد. اگر احساس میکنید که موضوع پیام شما با موضوعی که خانم سحر بیان فرمودند تفاوت دارد خواهشمندم پیامتان را در وبلاگی که ذکر شد وارد نمایید.

ممنون از همکاری شما

-امیر کاشانی

امیر کاشانی چهارشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:52 ب.ظ

سلام سحر خانم،
میخواستم بپرسم که آیا شما تا بحال با همسر سابق علی صحبت کردید؟

امیر کاشانی چهارشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:19 ب.ظ

خدمت خواننده عزیزی که زحمت کشیدند و پیامهای متعددی در وبلاگ ما گذاشتند میخواستم عرض کنم پیامهای شما همانطور که خواسته بودید حذف شد. خواهش من از شما و دوستان دیگر این است که اگر پیامتان تنها برای من است، در پیامتان ذکر کنید که چنین است و یا اینکه جای پیام گذاشتن ایمیل بفرستید.

موفق باشید

-امیر کاشانی

.. پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:28 ق.ظ

سلام
منم یه دخترم از یه خانواده ی مذهبی . اما هیچوقت این رفتارا رو بین مردای دورو برم ندیدم . اما یکی از فامیلای دورمونو میشناسم که خودشو پشت دین و این چیزا به خاطر راحت طلبی پنهان میکنه و حاضر نیس کوچکترین سختی رو تحمل کنه. یا بخواد مشکلاتشو حل کنه. و این رفتارها همیشه بین خانواده های ما ناپسند بوده.
خیلی دلم میخواس اسم مذهبی بودن از رو ایشون پاک بشه.

چون هرجا که میخواستن و البته به طور غلط و نا بجا مذهب و دین رو وارد رفتاراشون کردن و تو مسائل اصلی حذف کردن

سحر جان با وجود اینکه واقعا تحمل این رفتارا از طرف یه مردی که تصمیم به ازداوج داشته ، سخته ( یه جورایی اعصاب خرد کن . به خاطر اینکه حس میکنی به هیچیک از حرفای خودش پابند نبوده و هیچ مسئولیتی در قبال حرفها و رفتاراش نداره ...) اما به نظر من چنین آدمی رو رها کنی بهتره...

و اتفاقا این جواب ندادن ها باید از طرف شما میبود...حالا هم نظر شخصی من رها کردن همچین شخصی که خودشم نمیدونه به چی اعتقاد داره !!! و فقط به اسم " دین و مذهب "یه سرپوش روی حرفها و رفتاراش میذاره و هروقت دلش نخواست جا میزنه . کسی که در مقابل طرفش احساس مسئولیت نداره رهاش کنی و دیگه هیچ حرفی باهاش نزنی بهتره...

امیدوارم همیشه بهترین تصمیم ها رو بگیری و موفق باشی.

۴۰تیکه پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:53 ق.ظ http://40tike.wordpress.com

به نظر من مهریه نه پشتوانه زن و نه یه قرون مایه ارزش البته با عرض پوز ش. به جای دعوا سر مهریه همون ۱۴ تا رو هم قبول نکن و به جاش حق طلاق و حق حضانت مشترک بخواه. اون وقت تو هم حق برابر داری و در ضمن مثل باز هم با عرض پوزش گاو مش حسن با ۴۱۴ تا سکه که نشونه یه گاو خیلی خوبه! یا ۱۴ تا سکه که نشونه یه گاو کم ارزش معامله نمی شی. البته بعید می دونم این ادمی که گفتی قبول کنه ولی اگه قبول کرد یه ثانیه معطل نکن به زور ببرش محضر و عقدش کن یه ۱۴ تا سکه هم تو مهر اون کن.

نرگس جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:31 ب.ظ

سلام سحر جون
لطفا برا ازدواج اینقدر عجله نکن تازه ۳۰ سالته!! فرصتهای خوبی پیش میاد !!!
باتوجه به تعاریفی که از این کردی آدم جالبی نیست به نظرم و دمدمی مزاجه!!!!! و زندگی با او جهنمه !!!!
یه پیشنهادی دارم یه ردیف خوبیهاشو بنویس یه ردیف دیگه بدیهاشو
ببین کدوم قسمت سنگینی می‌کنه و تصمیم بگیر .
موفق باشی (:

میس ای تی ان جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:49 ب.ظ

سلام سحر جان از نظر من علی بر خلاف تو ادم منطقی ای نیست و اگه بخوای صرفا به خاطر تنها نبودنت حاضر به ازدواج با اون بشی باید خودت رو آماده ء یک زندگی پر از استرس کنی و به جای اینکه از بودن با اون احساس آرامش کنی همه عمرت صرف تربیت کردن اون و رسوندن اون به فرد ایده آلت میشه و زندگی ای پر از بگو مگو و جرو بحث خواهی داشت. آدمی که یک بار سابقه طلاق داشته و الان میخواد هرچه سریعتر دوباره ازدواج کنه که شکست در رابطه قبلیشو بتونه جبران کنه نمیتونه مرد زندگی باشه و به نظر من اون مثل مریضی میمونه که الان باید دوران نقاهت خودش رو سپری کنه نه اینکه با یه ازدواج عجولانه‌ء دیگه زندگی تو رو هم خراب کنه. اون شناخت درستی از خودش نداره وگرنه این همه از این شاخه به اون شاخه نمیپرید.همینکه اون خودش رو آدم مذهبی ای میدونه ولی در شرایط مختلف کاملا بر عکس رفتار میکنه میتونه دلیل خوبی برای عدم شناخت از خودش باشه. ظاهر آروم آدمها همیشه نمیتونه ضامن زندگی آرومی برای دیگران باشه. مراقب باش.

سحر شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:52 ب.ظ

در جواب آقا امیر : بله ، من اوایل شروع این رابطه با همسر سابق علی یک صحبت تلفنی داشتم که گفت الان سرکارم و نمیتونم صحبت کنم و شماره موبایل داد که یک روز غیرکاری تماس بگیرم و گرفتم و از حرفاش معلوم بود که رفته با خانواده اش صحبت کرده و اونا هم گفتن تو باهاش صحبت نکن(یعنی با من صحبت نکنه ) و شماره پدرشو داد که با اون صحبت کنم ... همسر سابق علی به من گفت دوران نامزدیتو ( دوران عقد از نظر اون دوران نامزدی بود) طولانی کن و من وقتی دیدم یک آدم انقدر احمقه که فکر میکنه دوره عقد رسمی رُ برای شناخت بیشتر باید طولانی کرد ... دیگه خیلی مایل نبودم باهاش صحبت کنم .... بعد با پدرش صحبت کردم و اونهم یه جورائی غیرمستقیم به خسیس بودن علی اشاره کرد ...

سحر شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:54 ب.ظ

به ۴۰ تیکه : اتفاقاً من بهش گفتم که ( حق طلاق) رُ بده به من ... علی در جواب گفت هر چیزی که زندگی رُ مشروط کنه رُ قبول ندارم ... این چیزا زندگی رُ مشروط می کنه ...

سحر شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:10 ب.ظ

به نرگس : اتفاقاً یه لیست نوشته بودم اما با این قهر کردنش کل لیستم بهم ریخت ... مثلاً فکر میکردم آدم منطقیه و عاقله که میخواد وقت بیشتری بزاره و خصوصیات اخلاقی منو بشناسه و اشتباه قبلشو تکرار نکنه ... اما آخرش هم نفهمیدم این رفت و آمدها و شناختها نتیجه اش چی شد ؟ نفهمیدم آدمی که به من گفت در تو هیچ خصوصیات اخلاقی بدی ندیدم ، چرا وسط راه بهانه آوورد ؟؟

سحر شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:16 ب.ظ

به مریم : میدونم نظرت رُ به صورت کلی گفتی اما من به ازدواج به عنوان یک راه فرار نگاه نمیکنم ... فقط به دنبال یک آدمی بودم که بشه یک رابطه دوستانه همیشگی باهاش داشت و بشه باهاش راحت حرف زد ، بشه راحت نظرمو بگم و طرف مقابلم قدرت درک داشته باشه ... تا قبل از اینکه این آقا قهر کنه و دیگه حاضر نشه راجع به مشکلمون صحبت کنیم همه این چیزها رُ در رفتارش می دیدم اما یک دفعه ورق برگشت و من با یک بچه روبرو شدم که روشو کرده اونور و بهانه گرفته و قهر کرده و من که فکر میکردم کارش غیرمنطقیه سعی کردم باهاش صحبت کنم که جواب نداد ...

دنیا یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:44 ب.ظ http://www.tajekhorshid.persianblog.ir

سلام بر شما زوج خوشبخت. واقعا بهتون تبریک میگم به خاطر همه چیز. راستش چشمام داره از کاسه در میاد چون از اول تا آخر وبلاگتون رو در کمتر از یک روز خوندم. حرف برای زدن و تعریف خیلی دارم. خوشحال میشم که اگر اجازه لینک بدید و شما هم این لطف رو در حق من بکنید. راستش من هم یه وبلاگ دارم و بازم خوشحال میشم که یکی از اون سر دنیا به من سر بزنه.هر چند پرشین بلاگ یه چند وقتی هست که اشکال پیدا کرده و وبلاگ ها زشت شده اند ولی خوشحال میشم که نظرتون رو بدونم.شاید من هم یک روزی داستان زندگیم رو برای شما فرستادم. داستان سحر خانم را هم خوندم و به نظر من یه همچنین آقایی مرد زندگی نیست.راستی اجازه میدید که یه قسمتی از مطالبتون رو کپی کنم توی وبلاگم البته با ذکر منبع؟دیگه با اجازه بزرگترها من برم. بازم میام .

دنیا یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:46 ب.ظ http://www.tajekhorshid.persianblog.ir

جاده عشق تا اطلاع ثانوی لیز و لغزنده می باشد از عاشقانی که قصد سفر در این جاده را دارند خود را به زنجیر محبت و صمیمیت مجهز کنند. ‹‹ پلیس راه عاشقان



یادت باشه اگه یک روز فکر کردی نبودن یک کسی بهتر از بودنشه، چشمات رو ببند و اون لحظه ای که کنارت نباشه رو بخاطر بیار اگه چشمات خیس شد، بدون به خودت دروغ گفتی و هنوز دوستش داری

روژان یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:08 ب.ظ

سلام سحر خانم
ببخشید که من دیر پیام شما رو دیدم اما اولین و مهمترین کاری که به نظر من میرسه اینه که حتمآ حتمآ با یه مشاور صحبت کنید چون مشاوره های قبل از ازدواج نه برای این مورد بلکه برای تموم کیسایی که براتون پیش میاد خیلی واجب و کمک کننده به انتخاب صحیح تره
سحر جون نوشته بودید که این چهارمین موردی که بهم میخوره این طوری که من از حرفاتون برداشت کردم بیشتر از این که به اینده و انتخاب صحیح فکر کنید ترس از تنهایی رو در نظر میگیرید اما سحر خانم همیشه یادتون باشه که تنهایی بهتر از همنشین بده
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند دل به هر بی سر و پایی ندهیم
به این فکر کنید که ادمی که اول عشقش اینطوری وا مصیبت به اخرش
شما از تفسیرایی که میکردید معلوم بود که یه خانم فهمیده و با کمال هستید و به نظر خودتون حیف نیس که خودتون و زندگی تون رو به دست ادمی بدید که هیچ چیزی جز منافع خودش رو در نظر نمیگیره و انقدر لجباز و یه دنده است که حتی جواب تبریک روز مرد شما رو هم نمیده
من اگه هزار سال هم تنها زندگی کنم اونو ارجح میدونم تا با یه همچی ادمی زندگی کنم چون حداقل میدونم اونموقع دردم یکی
سحر جان همیشه اینو بدون که ادم تعغییر وضعیت میده تا زندگیش بهتر بشه ببین در قبال جوونیت زندگیت ازادیات موقعیتهایی که اگه صبر کنی برات پیش میاد دختریت که با بله همه رو به اون اقا هدیه میکنی چی گیرت میاد یه ادم کله شق و منفعت طلبی که از کمالات و انسانیت و عشق هیچ بویی نبرده
فکر نکن سی سال سن زیادی یا اینکه این چارمین مورد بوده خیلی مهمه اگه صبر کنی و با دقت دنبال نیمه گمشدت بگردی حتمآ پیداش میکنی چون اون اصلآ وصله تو نیس و میخواد تاوان همه کاستیای زندگی قبلیشو از تو بگیره
البته اینا نظرای شخصی من بود اما اگر بازم تصمیم گرفتی به این زندگی که پایه هاش بجای عشق و محبت روی اتیش تند اقا و لجبازیاش بنا شده ادامه بدی حتمآ با همسر قبلیش و علت طلاقشون صحبت کن
سحر جون یه توصیه دیگه هم بهت میکنم و اونم اینه که به هیچ قیمتی گوش کن هیچ قیمتی اجازه نده کسی به شخصیتت و غرورت توهین کنه
چرا ادم باید خودش و وجودش رو زیر سئوال ببره و منت یه همچین ادمی رو بکشه که اونقدر برات احترام قائل نیس که حداقل جواب اس ام است را بده یا گوشیش روبرنداره
کار دنیا برعکس شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!
خیلی از دوستای من سنشون از سی بیشتر بود اما با تامل و تیزبینی اونی که می خواستن و همیشه دنبالش میگشتن رو پیدا کردن مثلآ همین هفته پیش یکی از دوستای من که ۳۲ سالش بود ازدواج کرد اونم خیلی تصادفی و ناگهانی و الان هم ماه عسل لندنه در صورتی که هیچ وقت خواب همپچین چیزی رو هم نمی دید
البته به نظر من هدیه خدا به اونهمه صبر و نجابتش بود
پس عجله نکن که عجله کار شیطونه نزار که احساساتت و نیازهای وجودیت بجای عقلت تصمیم بگیره
برات ارزوی خوشبختی میکنم و از ته قلبم امیدوارم که بتونی تصمیمی بگیری که پشیمونی به بار نیاره

بهار نارنج و یاس رازقی دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:41 ق.ظ http://formyramin.blogsky.com/

و بالاخره به بار نشست نهال عشقمان... نهالی که ز خون دل سیرابش کردیم و از گرمای قلب هامان به آن گرما و نور بخشیدیم...
یک سال و نیم در غربت و دوری برای هم سوختیم و برای هم عشق ساختیم... یک سال و نیم در غربت خویش با آدم ها بگونه ای جنگیدیم که قطره خونی از آنها نریزد اما خود خون دل خوردیم...
و اکنون وصال...
و براستی که زیباترین حادثه ی زندگی همین است...
...
شما را نیز ... صمیمانه... به جشن وصالمان فرامیخوانیم.
یا علی

رقیه چهارشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:01 ق.ظ http://sana1358.persianblog.com

سلام.امیدوارم خوب باشین.راستش من تازه ماجرای زندگی شما (نرگس) رو خوندم.مسئله جالب این بود که من هم در بسیاری موارد موقعیت های شما رو داشتم.یعنی داستان من و همسرم هم مثل شما بود.البته ما فامیل هستیم اما عشق و علاقه بین ما هم چیزی مثل عشق شماست.وقتی از رفتار آقا امیر در مورد خودتون حرف میزنید که مثل پدر هست و خیلی مواظب شماست دقیقا درک میکنم.به هر حال امیدوارم عشقی پاینده و آینده ای روشن در انتظارتان باشد.
پاینده باشید.

مهسا چهارشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:05 ق.ظ

سحر جان نمیدونم آیا خودت متوجه شدی که جوابت لابلای نوشته های خودت هست یا نه.
شاید فقط به یک اصطلاحا عقل مستقل (کسی که خارج از جو ماجرا شما رو متوجه وقایع کند) نیاز هست.
پاسخ مشخصه: این آقا هنوز دلیل اصلی از دست دادن رابطه قبلیش رو درک نکرده و با معیار های به وجود آمده غلط ناشی از یک تجربه نا موفق دست و پنجه نرم می کند.

شما احساساتی دست اول و سازنده برای ساختن یک زندگی مشترک دارید در حالی که ایشون افکار غیر سازنده و صدمه دیده ای دارند که هنوز برای خودش حل نشده. این طوری پایه گذاری یک زندگی مشترک سخت تر از وقتی است که دو احساس آماده و سازنده کنار هم قرار می گیرند و همزمان با مشکلات مواجه می شن.

این آقا باید بعد از درک و حل مشکل برای خودش خاطرات گذشته رو کنار بگذاره و از آنها به عنوان یک سنگ محک برای زندگی جدید و بانوی جدید این زندگی استفاده نکنه.

کاملا متوجه مشکلی که می گین هستم. اما اینکه این مورد نا مناسب چهارمی و یا چهارصدمی است نباید باعث بشه زندگی خوب مجردی رو فدای زندگی از دست رفته متاهلی کنین.

پیشنهاد می کنم کتاب ایا تو آن گمشده ام هستی؟ از باربارا دی آنجلیس رو بخونین؛ راه حل که نه اما شاید دید بهتری نسبت به کسی که به دنبالش هستید و مواردی که برات پیش میاد بهت بده.

دنیا چهارشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:17 ب.ظ http://www.tajekhorshid.persianblog.ir

سلام خسته نباشید.اجازه لینک میفرمایید؟
دنیا هـم بـه آدمـهای خـوش بین نیـاز دارد هـم به آدمهای بـد بین.. .چون افـراد خــوش بـیـن هواپیما میسازند،افراد بدبین چتر نجات.

الستومریا پنج‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:46 ق.ظ http://www.alestomeria.blogfa.com

سلام
این مرد
مردی نیست که بشه باهاش زندگی کرد
ازدواجه خوب
بهتر از ازدواج کردنه بد است
ادم یا ازدواجه خوب می کنه
یا اصن ازدواج نمی کنه

نرگس.ح پنج‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:53 ب.ظ

سلام عزیزم. ماجراتو خوندم....... متاسفم واسه این آقا و فقط اینو می تونم بگم ارزشتو نداشته و خودتو کوچیک نکن.
برای کسی ارزش قایل شو که برات ارزش قایله.
موفق باشی

مریم جمعه 26 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:06 ق.ظ

سلام سحر جان.
منم یه شرایطی مثل تو داشتم... البته من ۲۵ سالمه یکی ادعا میکرد خیلی دوستم داره و ازم خواست بیشتر همدیگر و بشناسیم.
دقیقا این مشکلات و منم داشتم باهاش. توی حرفهاش یه جوری فهمیدم که این با کار کردن من بعدا که خرش از پل گذشت و زنش شدم مخالفت میکنه منم بهش گفتم حق کار می خوام !! سر اینم کلی بحثمون شد!! می گفت مهریت و ببخش حق کار بگیر !!!!!! وقتی هم گفتم نمیشه گفت یعنی بین من و کار کار و انتخاب می کنی؟؟
خیلی کارهاش و حرفهاش و دلایل مسخره ای که میاورد مثل مورد تو هست (تازه بعدش به خودش میگفتم قبول نمی کرد و۴ تا دیگه حرف بی دلیل میزد و نظر خودش توجیح منطقی میکرد!!)

با خیلی ها مشورت کردم همه هم نظرشون بهم زدن رابطمون بود... منم همین کار و کردم و اصلا هم پشیمون نیستم...
سحر جون کاش اون بی محلی ها و جواب ندادن ها از طرف تو بود... ولی الانم چیزی از دست نرفته... به نظر من این آدم نمی تونه شریک خوبی باشه واست....
من اگه جای تو بودم اصلا بهش نه اس ام اس میدادم نه زنگ میزدم نه هیچییییییییییییییییی.
ولش کن...
ارزش نداره.
مورد خوب حتما واست پیش میاد. ۳۰ سالته تازه.
فکر بعد و بکن... به نظر من اوناییی که ازدواج ناموفق دارن تنها تر هم میشن بعد ازدواج واسه رهایی از تنهایی ازدواج نکن.

fleur جمعه 26 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:39 ب.ظ

ببخشید ولی به نظر من این آدم اصلا تعادل روانی نداره و به هیچ وجه هم قابل اعتماد نیست. کسی که تازه ۵ ماهه زندگیشو بهم زده و قبل از اینکه خوب ماجرا رو حداقل برای خودش هضم کنه راه افتاده که دوباره ازدواج کنه نمیتونه خیلی منطقی باشه. بعضی کارها دفعه اولش سخته دفعه دوم دیگه زیاد مشکل نیست. طلاق گرفتن برای همچین آدمهایی هم همینطوره.
بعد هم میبخشی که اینو میگم ولی رفتارت مثل این دوره گرداییه که سر چهار راهها جنس میفروشن هرچی بهشون میگی نمی خوام قیمتو میارن پایین تر
دیگه خودتو کوچیک نکن. اون دقیقا منتظر همچین کارایی از طرف توئه. بقول خودت تو بعضی چیزا خیلی هم عاقله. ولش کن. زندگی که با احترام و عشق و عزیزم چشم شروع میشه اخرش به چه جایی کشیده میشه که این یکی با این سابقه مزخرفش تو زن داری و طرز برخوردهای غیر منطقیش برسه

روژان دوشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:34 ق.ظ

سحر جان سلام
عزیزیم امیدوارم که تا الان تونسته باشی راه درست رو پیدا کنی
اگه میشه برای همه اونایی که نگرانت هستن و میخوان بدونن نظر شما نسبت به حرفاشون چیه یه کامنت یا اگه امکانش هست یه پست دیگه بزار
برای خوشبختی ات دعا میکنیم و اینکه بتونی اونکه لیاقتت رو داشته باشه رو پیدا کنی

سحر دوشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:51 ق.ظ

ممنون از همه اتون

امیر دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:20 ق.ظ

به نظر من بیخیالش شو چون معلومه خیلی آدمه گیریه و باید همیشه حرف حرف اون باشه
خلاصه خود دانی

حسن سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:48 ق.ظ

ببین آبجی جون
هر کسی به اندازه دلش می ارزه
طرف دلش اندازه گوشواره یه مورچه هم نیست شما نمیتونی ازش توقع خوشبختی که هیچ حتی یه زندگی معمولی رو داشته باشی تازه بدیش به اینه که طرف شکاک هم از آب دربیاد دیگه واویلاس!!!
من خودم متاهلم ولی همچین قر و قمیشی رو تا به حال از کسی ندیدم دورشو یه خط بکش چند تا خط هم روش بکش و برو دنبال زندگیه خودت اینجور آدما کافیه اسمت تو شناسنامشون بره دیگه بیچارت میکنن و راه خلاص شدن هم گذشتن از مهریه و آزاد کردن جان عزیزته یعنی مهرم حلال و جونم آزاد!!!!
پس چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟
بذار بره یکی لنگه خودشو پیدا کنه تا قدر تو رو بدونه که البته اون موقع هم دونستنش فایده ای نداره و فقط سر خودش به سنگ میخوره و متنبه میشه!
عزیز من بنده از شما بزرگترم و اینو خدمتتون عرض میکنم به عنوان یک برادر کوچکتر :
سری رو که درد نمیکنه دستمال نمیبندن ولش کن بره پی کارش و دیگه هم اس ام اس (پیامک!!!) بهش نزن و اصلا خطتو عوض کن و تمام! به آینده فکر کن که امیدوارم آینده خوبی در انتظارت باشه! شاد باشی

الهه جمعه 16 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:31 ب.ظ

سحر جان سلام
عزیزم نمی خوام حرفهای تکراری برات بزنم اما امیدوارم با حرفام بتونم بهت کمک کنم
متاسفم که این حرف میزنم ولی احساس میکنم علی از دین فقط یه دیدگاه سطحی داره ودین ومذهب رو اون طور که هست درک نکرده
دین مهریه رو بی دلیل قرار نداده ومطمئمنادلیل بر خوشبختیه اما متاسفانه علی مهریه رو دلیل شکست میدونه این درست نیست
توی دین ما مهریه یه پشتوانه ی مالی برای زن تو خودت حساب کن به ۱۴ سکه میشه به عنوان پشتوانه ی مالی نگاه کرد
بابا این دین اسوه و الگو هم داره ،مهریه ی حضرت زهرا آب فرات بود،نمی دونم فرات رو دیدی یا نه اما فرات خودش قدر دریاست،مهریه آب بوده که ارزشش تو شبه جزیره ی عربستان بیشتر از طلاست
عزیزم این ادم برای تو مناسب نیست مطمئن باش باکسی که هنوز عتقادات خودش رو هم درست نمی شناسه نمی شه زندگیه خوبی داشت
کسی که می خوای باهاش زندگی کنی باید کسی باشه که بتونی بهش تکیه کنی ،و فقط میشه به کسی تکیه کرد که اتقادات درست و محکمی داشته باشه
موفق باشی
خواهر کوچولوت
الهه

مهندس دوشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:28 ق.ظ


سلام

داستان رابطه شما با علی آقا و فرجام اون یه جورایی مثل رابطه من با یه دختر خانم دیگه است.اتفاقا اسم اونم سحر بود.آشنایی ما بر حسب اتفاق بود تا اینکه ایشون با ایما و اشاره به من فهموند که قصدش از ایجاد رابطه ازدواجه!!!ما تقریبا هیچ مشکلی نداشتیم من دوبار چه ازطریق و اسطه چه به صورت صحبت مستقیم با پدر سحر خانم ایشونو خواستگاری کردم .خود سحر هم با مادرش صحبت کرد ولی به جایی نرسیدیم تنها مشکلی که وجود داشت سن پایین دختر خانم (۲۰ سال)و مشکل تحصیل ایشون بود.بعد از این ماجرا ما یا باید رابطه مونو قطع میکردیم یا من صبر می کردم تا درس ایشون تموم بشه ولی چون تضمینی وجود نداشت که تا ۴ سال دیگه(زمان اتمام تحصیل سحر) خانواده اش با این وصلت موافقت کنن و خود سحر نیز متزلزل و دو دل شده بود من بی اطلاع قبلی رابطهمو باهاش قطع کردم.اونم چیزی نگفت نه پیامک داد نه زنگ زد نه چیزی گفت احساس کردم اینطور بهتره به مرور زمان همه چیز کمرنگ میشه و با واقعیت کنار میایم

سحر سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:55 ق.ظ

سلام .. امیدوارم همتون خوب باشید ... ممنون از لطف همتون ... من تو این مدت به اینترنت دسترسی نداشتم ... کامنتهای جدید رو ندیدم ... بازم ممنون ... من درسهای زیادی از این رابطه گرفتم ... اول اینکه تا موردی برام پیش می آد به کسی نگم تا زمانی که به قطعیت رسید ... فکر میکنم از صحبت کردن از موضع موارد ازدواج با دوستانم یا همکارانم نوعی انرژی منفی به طرفم جذب می کنه .... و به این نتیجه رسیدم که این آدم باید دنبال حل اشکالات رفتارش باشه ...رفتاری که باعث شد همسر سابقش تقاضای طلاق بده ( هیچکس از خوشی زندگیشو خراب نمیکنه و تقاضای طلاق نمیکنه ) و این روشی که پیش گرفته برای سد کردن راه زنی که می خواد وارد زندگیش بشه ، غلطه ... چون با کم بودن مبلغ مهریه زن به این راحتیها نمیتونه طبق قوانین این مملکت طلاق بگیره ... این آدم اگر از خودش مطمئن باشه هیچوقت نگران نخواهد بود که زنی به فکر طلاق و یا جدائی ازش بیوفته و برای کسی که میخواد وارد زندگیش بشه شرط نمیذاره ... من از اول اشتباه کردم ... این آقا میگفت اشکال از خانومش بوده که کارشون به اینجا رسیده ... میگفت اون ایده آلیست بوده ... من فکر نکردم هیچ زن عاقلی از خوشی تصمیم به طلاق نمیگیره تو این مملکت .... تصور کردم که ایده آلیست بودن زندگی با یک کارمند رُ برای آدم خیلی سخت میکنه و حق با این آقاست و حرفاشو قبول کردم ...
با باورهایی که داره آدمها دو دسته اند : زنهایی که مهریه اشون کمه و هیچوقت از زندگیشون ناراضی نمیشه و احساس خوشبختی هم میکنن ... زنانی که مهریه اشون بالاست و از زندگیشون ناراضی میشن و به نتیجه طلاق میرسن ... اگر اینطور بود که دیگه آدمها مشکلی نداشتن در شناخت از همدیگه ... هر کس مهریه کم رُ‌ قبول کرد مشکلی نداره و کیس خوبیه برای ازدواج ... دیگه اینکه اینهمه زمان گذاشتن این آدم برای شناخت من کار بیموردی بود چون در هر مرحله ای اگر من ۱۴ تا رُ قبول نمیکردم اون این رابطه رُ‌ تموم میکرد .... پس اصلاً براش فرقی نداره که با کی داره ازدواج میکنه
بازم ممنون از همه و از داداش امیر ....

روژان پنج‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:01 ق.ظ

سلام
سحر جون بهت تبریک میگم به خاطر اینکه تونستی اون تصمیمی رو بگیری که صلاحته
امیدوارم هرجا هستی شاد و موفق باشی و بتونی زود زود نیمه گمشده ات را پیدا کنی
به قول امیر خان دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره

امیر پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:36 ق.ظ http://sedagh.blogsky.com

سلام
الهه خانم شما که می فرمایید مهریه پشتوانه مالی برای مرد است از کجا این را می گویید ؟؟؟؟
توجه شما رو به چند حدیث جلب می کنم
متاسفانه نظر رسول مکرم اسلام و ائمه در مرد مهریه اصلاْ برای ما اهمیتی نداشته و ندارد چون کاملاْ نادیده می گیریم
چند نمونه
پیامبر :
افضل النساء امتی احسنهن وجهاْ و اقلهن مهرا
(بهترین زنان امت من کسانی هستند که زیبارو و در عین حال مهرشان اندک است)
پیامبر: شوم المراه غلا مهرها
(شوم ترین زنان کسانی هستند که مهرشان سنگین باشد)
مولی الموحدین:‌لا تغالوا بمهور النساء فتکون عداوه
(مهریه زنان را سنگین نکنید که موجب عداوت و کینه میشود)
امام صادق: ان من برکه المراه قله مهرها و من شومها کثره مهرها
(از نشانه های بدیمن بودن زن بالا بودن مهریه و از نشانه های با برکت بودن زن مهر کم است ) و ......
حتی نبی مکرم اسلام فرمودند مستحب است زنان قبل از رفتن به خانه شوهر مهریه خود را بذل نمایند آیا با وجود این ها میتوان گفت مهریه پشتوانه مالی برای زن است ؟؟؟؟
اصلاْ جنبه مادی مهر مد نظر شارع نبوده و الا چرا پیامبر مهریه زنی را تعلیم و آموزش قرآن و در موردی تعلیم صنعتی قرار دادند ؟؟؟؟
اصلاْ اگر مهریه پشتوانه مالی برای زن است چرا پیامبر فرمودند مستحب است زنان قبل از رفتن به خانه شوهر مهر خود را ببخشند ؟؟؟
مهریه نه پشتوانه مالی برای زن است نه جریمه طلاق است نه وثیقه نکاح است نه برای جبران کمبود ارث است و نه وسیله برای به غل و زنجیر کشیدن و حبس مرد و نه وسیله ای برای گرفتن حق طلاق و نه وسیله ای برای گرفتن حق حضانت
مهریه مهریه است با همان ماهیتی که مد نظر اسلام بوده
که در راستای سه هدفی بوده که از نظر قران در ازدواج مطرح است و آن آرامش و مودت و رحمت است (و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاْ لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه)
به قول استاد مطهری
مهریه هدیه‏ای است که به پاس نکوداشت پاسخ مثبت زن به تقاضای محبت‏آمیز و اظهار عشق و ارادت مرد، از سوی وی به زن اعطا می‏شود (مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام؛ ص 236)
پس فلسفه اصلی مهریه آن چیزی که شما و دیگران عنوان میکنند نیست مسئله این است که می خواهیم از مهریه و عنوان ابزار و وسیله و چماق استفاده کنیم همین !!!!
اما این که فرموید مهریه حضرت صدیقه طاهره آب فرات بوده(یعنی مهریه حضرت خیلی بالا بوده !!!) باید عرض کنم اولاْ
احادیث فوق الذکر کاملاْ با این امر مغایر است و بالا بودن مهر توسط پیامبر نشانه بدیمنی زن قلمداد شده و کم بودن مهر نشانه با فضیلت بودن زن حال چگونه می توان عنوان کرد پیامبر در عمل خلاف این عمل کرده و مهریه بسیار سنگینی را برای پاره تن خود تعیین نمودند
وانگهی تعیین آب فرات به عنوان فقط حالت نمادین و سمبلیک داشته و الا از نظر حقوقی اثری بر آن مترتب نیست چرا که مرد چیزی را میتواند مهر زن قرار دهد که مایملک خودش باشد آیا آب فرات ما یملک حضرت علی (ع) بوده ؟؟؟ خیر در ثانی به مجرد عقد زن مالک تمام مهر می شود آیا پس از عقد حضرت فاطمه ادعای مالکیت آب فرات را داشتند در کجای تاریخ اسلام این مسئله مطرح شده ؟؟؟؟
اما در مورد مسئله خواهرم سحر خانم باید عرض کنم وقتی شما ۴۱۴ را به ۱۱۰ تقلیل دادید یعنی به خواسته ایشان احترام گذاشتید ولی طرف مقابل هیچ واکنشی در مورد این انعطاف نشان ندادند و ....
بنظر من ایشان قصد ازدواج نداشته و شخص مسولیت پذیری نیستند و با توصیه هایی که بقیه دوستان داشتند کاملاْ موافقم
برای شما و البته عاطفه خانم و تمامی خانمها آرزوی خوشبختی و زندگی مشترکی توام با عشق و صمیمیت آرزومندم و معتقدم برای تداوم و قوام و دوام زندگی مشترک مهر(با کسر میم) زیاد لازم است نه مهر (با فتح میم) زیاد


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد